رسول اکرم (ص‌): کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است
خطبه 67 نهج‌البلاغه؛

دگرگون شدن ارزش‌ها

حضرت علی (ع) در نهج‌البلاغه از دگرگون شدن ارزش‌ها گفته‌اند.

به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین علی (ع) را می‌خوانیم.

و من خطبة له (علیه السلام) و فیها یصف زمانه بالجور، و یقسم الناس فیه خمسة أصناف، ثم یزهد فی الدنیا:
معنی جور الزمان:
أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ [شَدِیدٍ] کَنُودٍ، یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئاً وَ یَزْدَادُ الظَّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً. لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّی تَحُلَ بِنَا.

ترجمه:

ای مردم، ما، در روزگاری کنیه توز و در زمانه‌ای ناسپاس به سر می‌بریم. نیکوکار، بدکار شمرده می‌شود و ستمکار هر دم بر ستمش می‌افزاید.  
از آنچه آموخته‌ایم، بهره نمی‌گیریم و از آنچه نمی‌دانیم نمی‌پرسیم. از حوادث باک نداریم تا آن گاه که ما را در خود فرو گیرد.

شرح:

این خطبه از چهار بخش تشکیل شده است:
بخش نخست، از وضع اسف انگیز جامعه در زمان امام علیه السّلام و مشکلاتی که بر سر راه نیکو کاران و پاکدلان وجود داشته سخن می‌گوید. در بخش دوم، امام علیه السّلام مردم آن زمان را (و احتمالا مردم هر عصر و زمان را) به چهار گروه تقسیم می‌کند:
(الف): گروهی که چون قدرت ندارند، دست به فساد نمی‌آلایند. در واقع «از غم بی‌آلتی افسرده‌اند.» 
(ب): گروهی که دارای قدرتند و از قدرتشان برای ایجاد فساد و رسیدن به مال و مقام دنیا بهره می‌گیرند.
(ج): گروهی که بظاهر، اعمال الهی و اخروی انجام می‌دهند، ولی در حقیقت با این عمل دنیا را می‌طلبند، نه آخرت را.
(د): گروه دیگری که چون دستشان به قدرت نمی‌رسد، خود را به زهد و قناعت می‌زنند، در صورتی که نه زاهدند و نه اهل قناعت.
امام علیه السّلام ویژگیهای هر یک از این چهار گروه را -که در هر اجتماعی وجود دارند- بیان می‌کند.
در بخش سوم، سخن از گروه دیگری است که حضرت از آنها به طور جداگانه یاد می‌کند. مردان شریف و پاک طینتی که به خدا دل بسته‌اند و در راه او گام بر می‌دارند. امام علی علیه السّلام آنها را نیز به چند دسته تقسیم می‌فرماید و به طور دقیق و ظریف ویژگیهای هر دسته را شرح می‌دهد.
در بخش چهارم، که بخش پایانی خطبه است- مردم را به زهد و بی‌اعتنایی به دنیا که عشق به آن، سرچشمه همه گناهان و بدبختیها است، دعوت می‌فرماید و در جمله‌های کوتاه حقّ سخن را ادا می‌کند.  

در زمانی هستیم که ارزشها دگرگون شده!
امام (علیه السلام) در آغاز این خطبه روی سخن را به عموم مردم کرده، نخست از خرابی وضع زمان خود سخن می‌گوید، می‌فرماید:
«ای مردم! ما در زمانی کینه توز و روزگاری پر از کفران به سر می‌بریم؛ أَیُّهَا النَّاسُ! إِنَا قَدْ أَصْبَحْنَا فی دَهْر عَنُود، وَ زَمَن کَنُود».
بدیهی است که زمان، به معنای روزها و شبها و ماه و سال چیزی نیست که زشت و زیبا یا کینه توز و ناسپاس باشد، بلکه این مردم عصر و زمانه‌اند که چنین رنگی را به عصر و زمان خود می‌دهند و هر جا، سخن از خوبی و بدی زمان و زشتی آن به میان می‌آید، منظور همین است و گرنه، نه در تابش آفتاب و ماه تغییری حاصل شده و نه در گردش کره ماه به دور خود و به دور خورشید! آفتاب می‌تابد، باران می‌بارد زمین برکات خود را به جهان انسانیّت تقدیم می‌کند. این چهره‌های زشت و ننگین مردمِ یک زمان و اَعمال سوء آنها است که چهره زمان را زشت و ننگین می‌کند.
امام در عصری می‌زیست که جز افراد اندکی، روح بزرگ و افکار بلند و سجایای انسانی و قدرت او بر اصلاح محیط را درک نمی‌کردند و به خاطر ثروت عظیمی که از فتوحات اسلامی در کشور اسلام ریخته شده بود، غرقِ زرق و برق دنیا و مسابقه تجمل پرستی و حرصِ جمع مال و به دست آوردن مقام و تصفیه حسابهای شخصی و قومی شده بودند. و با نهایت تأسف، بسیاری از مصلحان دنیا نیز شکایتی شبیه به همین از زمان خود داشته‌اند.
حضرت سپس به شرح ویژگیهای آن زمان، که نشانه‌های عناد و ناسپاسی مردم است، پرداخته و به پنج نکته اشاره می‌فرماید. در جمله‌های نخست و دوم می‌فرماید:
«زمانی است که نیکوکار، بدکار و گناه کار شمرده می‌شود و طغیان ظالمان و ستمگران افزون می‌گردد؛ یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئاً وَ یَزْدَادُ الظَالِمُ فِیِهِ عُتُوّاً.» آیا براستی ممکن است در زمانی نیکوکار متهم به گناهکاری شود و ستمگران مورد تشویق واقع شوند؟!
آری، آنچه زمینه این گونه امور را در جامعه بشری فراهم می‌کند، دگرگون شدن نظام ارزشی جامعه است. در آنجا که مال و ثروت و قدرت، معیار شخصیّت و ارزش محسوب شود، بی‌آن که به منابع درآمد آن بیندیشند، ظالمانِ زورگو و غارتگر شخصیّتهای آن محیط را تشکیل می‌دهند و نیکوکاری که اموال مشروع خود را برای خدمت به محرومان از دست می‌دهد، آدم نادان و ابله شمرده می‌شود.
جالب این که در قرآن مجید، به نمونه‌هایی از فساد بعضی از جوامع بشری به خاطر فساد نظام ارزشی آنها، در جمله‌های کوتاه و پرمعنا اشاره شده است.
درباره قوم لوط می‌گوید: آنها به هم توصیه می‌کردند که آن پیامبر بزرگ را با اندک مؤمنان صالحی که اطراف او را گرفته بودند از شهر بیرون کنند و گناهشان را این می‌شمردند که افرادی، پاک دامن هستند: (فَمَا کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاّ أَنْ قالُوْا أَخْرِجُوا آلَ لُوط مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَرُونَ). (۱) 
ظالمان قوم نوح نیز جوانان پاکدلی را که به او ایمان آورده بودند، اراذل ساده لوح و خودسری می‌شمردند که هیچ گونه فضیلتی بر دیگران ندارند به او گفتند: (ما نَراکَ إِلاّ بَشَراً مِثْلَنا وَ مانَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذینَ هُمْ أَراذِلُنا بَادِیَ الرَّأْیِ وَ مانَری لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْل بَلْ نَظُنُکُمْ کاذِبینَ). (۲) گفتند: «ما، تو را جز بشری مانند خودمان نمی‌بینیم و کسانی را که از تو پیروی کرده‌اند، جز گروهی اراذل ساده لوح نمی‌یابیم و فضیلتی برای شما نسبت به خود مشاهده نمی‌کنیم، بلکه شما را دروغگو تصوّر می‌کنیم.» 
آری، هنگامی که مردم زمان فاسد شوند و ظلم و تباهی فزونی گیرد، شکل جامعه عوض می‌شود و ضدّ ارزش‌ها جای ارزش‌ها را می‌گیرد و ظالم به خودکامگی خود می‌افزاید و نیکوکاران مجرم محسوب می‌شوند و از مراکز حسّاس جامعه، عقب رانده خواهند شد.
نتیجه آن، همان می‌شود که امام (علیه السلام) در ادامه این سخن می‌فرماید:
«چنان شده است که از علم و دانش خود، بهره نمی‌گیریم و آنچه را نمی‌دانیم، از کسی نمی‌پرسیم؛ لاَنَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا، وَ لاَنَسْأَلُ عَمَا جَهِلْنَا».
در واقع، این بدترین حالتی است که یک انسان یا یک جامعه گرفتار آن می‌شود؛ یعنی نه از علوم و آگاهیهای خود برای حلّ مشکلات بهره می‌گیرد و نه به فکر رفع جهل و به دست آوردن آگاهی است و حاصل این دو، چیزی جز غوطه ور شدن در جهل و جنایت نیست و این است حال تمام کسانی که در برابر مفاسد جامعه بی‌تفاوت باشند و هیچ گونه مسئولیتی برای خود قائل نشوند، خواه به علت یأس و نومیدی از اصلاح باشد و یا خوگرفتن به فساد و قساوت و سنگدلی.
حضرت، سپس می‌افزاید:
«به همین دلیل از حوادث و فتنه‌های کوبنده وحشتی نداریم، مگر زمانی که بر سر ما فرود آیند؛ وَ لاَنَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّی تَحُلَ بِنَا.» 
قابل توجه این که امام (علیه السلام) جمله‌های اخیر را به صورت متکلّم مع الغیر می‌فرماید و به خود و همه جمعیت نسبت می‌دهد، با این که به یقین وجود پاک و آگاه و باتقوایی مانند او از این امور بر کنار است. این تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که حسّ لجاجت آنها تحریک نشود و خود را در این امور سهیم بدانند.

انتهای خبر/

1404-04-21 07:00 شماره خبر : 14327

درباره نویسنده

اخبار مرتبط:
نظرات:
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!

تمامی حقوق مادی و معنوی، برای پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» محفوظ می باشد.