درباره نویسنده
خطبه 75 نهجالبلاغه؛
میدان ندادن به دشمن

حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه از میدان ندادن به دشمن گفتهاند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را میخوانیم.
وَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ یَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ یَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ یَفْرِی جِلْدَهُ لَعَظِیمٌ عَجْزُهُ ضَعِیفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَیْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ. أَنْتَ فَکُنْ ذَاکَ إِنْ شِئْتَ، فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِیَ ذَلِکَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِیَّةِ تَطِیرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ وَ تَطِیحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ وَ یَفْعَلُ اللَهُ بَعْدَ ذَلِکَ ما یَشاءُ.
ترجمه:
به خدا سوگند، کسی که به دشمن امکان دهد که گوشتش را تا استخوان بخورد و استخوانهایش را خرد کند و پوستش را بردرد، چه ناتوان مردی است و چه کم دل و ترسوست.
تو اگر خواهی همانند چنین مردی باشی، خود دانی، ولی من به خدا سوگند، پیش از آنکه به دشمن فرصتی چنین دهم، با شمشیر مشرفّی خود، چنانش میزنم که استخوانهای کاسه سرش در هوا پراکنده و دستها و پاهایش جدا گردد. خدا، زان پس، هر چه خواهد همان کند.
شرح:
در این فراز، امام درباره کسانی که بر اثر سستی و ضعف و زبونی دشمن را بر خود مسلّط میکنند سخنان کوبنده بیشتری دارد و میفرماید: «به خدا سوگند!
کسی که دشمن را بر خویش مسلّط کند تا گوشتش را بخورد و استخوانش را بشکند و پوستش را بشکافد، عجز و ناتوانیش بسیار بزرگ و آنچه در درون سینه دارد (یعنی قلب و اراده و تصمیمش) بسیار ضعیف و کوچک است.
«وَ اللهِ! اِنَّ امْرَءً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ یَعْرُقُ (۱) لَحْمَهُ وَ یَهْشِمُ (۲) عَظْمَهُ وَ یَفْرِی (۳) جِلْدَهُ لَعَظِیمٌ عَجْزُهُ، ضَعِیفٌ مَا ضُمَتْ عَلَیْهِ جَوَانِحُ (۴) صَدْرِهِ».
این تعبیر، به خوبی نشان میدهد که لشکر کوفه، آن قدر از خودشان ضعف نشان داده بودند که دشمن، نسبت به آنها کاملا جری و جسور شده بود و کاری بر سرشان میآورد که هم ردیف شکافتن پوست و جدا کردن گوشت و شکستن استخوانشان بود، و این گویاترین تعبیری است که درباره سلطه یک دشمن خونخوار و بیرحم بر انسانهای ضعیف و ناتوان تصور میشود و نهایتِ فصاحت و بلاغت در آن رعایت شده است و در واقع تعبیری است که اگر لشکر کوفه، کمترین احساسی را داشتند، باید آنها را به حرکت درآورد.
آری، خونخواران لشکر شام در برابر مردم عراق چنین حالی را داشتند: بر هیچ چیز رحم نمیکردند، انسانهای بیگناه را میکشتند، اموالشان را غارت و خانههایشان را ویران میکردند.
عمل آنها در حقیقت، به کار قصّاب با حیوان مذبوح تشبیه شده است که پوستش را میکَنَد و گوشتش را جدا میکند و با ساتور استخوانش را میشکند و آماده خوردن میسازد.
بعضی از مفسران نهج البلاغه، هر یک از این سه جمله را اشاره به نکته مستقلّی دانستهاند. و جمله «یَعْرُقُ لَحْمَهُ»، (گوشتش را جدا میکند) را اشاره به غارت اموال و جمله «وَ یَهْشِمُ عَظْمَهُ»، را اشاره به کشتن انسانها و جمله «وَ یَفْرِی جِلْدَهُ» را اشاره به برهم زدن نظم جامعه، گرفتهاند. (۵) ولی در عین حال قرینه روشنی، برای این تفسیر، در دست نیست.
مرحوم مغنیه در شرح خود، در ذیل این جمله میگوید: بارها شنیدهایم که کسانی برای مبارزه منفی در مقابل ظالمان و ستمگران دست به خود سوزی و انتحار زدهاند، ولی هرگز نشنیدهایم که کسی خودش را چنان تسلیم دشمن کند که پوستش را بشکافد و گوشتش را جدا کند و استخوانش را در هم شکند، بیآن که کمترین دفاعی از خود نشان دهد! هیچ نوع از انواع ترس و تسلیم، وحشتناکتر از این نیست که آدمِ ترسو و ضعیف، خود را دست بسته در برابر قصّاب انسانیت و دشمن خونخوار بیفکند تا کاری را بر سر او بیاورد که درندگان بیابان بر سر طعمه و شکار خود میآورند. (۶)
این احتمال در تفسیر جملههای بالا نیز وجود دارد که هر سه کار درباره یک فرد نباشد، بلکه دشمن به مقتضای حال و شرارتش، با گروهی از بیدفاعان، کاری کند که همانند دریدن پوست باشد و درباره گروهی دیگر، کاری کند که مانند جدا ساختن گوشت از استخوان و آماده کردن برای خوردن باشد.
بر سر گروه سوم، بلایی بیاورد که مانند شکستن و خورد کردن استخوانها باشد. مطابق این تفسیر، مشکل ترتیب جملهها نیز حل خواهد شد، سؤال شده است که «چرا امام شکافتن پوست را در آخر قرار داده است؟».
جواب این است که حضرت، گویی میخواهد بفرماید: که جنایات این دشمنان خونخوار، نسبت به شما، در یک مرحله مانند جدا ساختن گوشت از استخوان است و در یک مرحله بالاتر، همانند شکستن استخوانها و در مرحله پایینتر بسان دریدن پوست تن است.
بعضی از مفسّران نهج البلاغه معتقدند که این تعبیرات اشاره به حوادثی است که بعد از شهادت آن حضرت و سلطه لشکریان خونخوار معاویه بر عراق واقع شد که بر صغیر و کبیر، صحیح و مریض، فقیر و غنی و مردان و زنان رحم نکردند، همان گونه که تاریخ بروشنی در این باره گواهی میدهد همه اینها بر اثر این بود که در برابر این گونه دشمنان ضعف و سستی به خرج دادند و به فرمان نجات بخش امام و پیشوایشان گوش نکردند. (۷)
ولی ظاهراً، این مسأله اختصاص به آن زمان نداشت، هر چند در آن موقع شدیدتر و وحشناکتر بود.
جمله «مَا ضُمَّتْ عَلَیْهِ جَوانِحُ صَدْرِهِ» با توجه به این که «جوانح» جمع جانحه، به معنای «استخوان دنده» است، از نظر تحت اللفظی، چنین معنا میدهد: «آنچه درون دندههای سینه قرار داده شده است» و این کنایه روشنی برای قلب است و هدف امام (علیه السلام) در جمله «مَا ضُمَتْ عَلَیْهِ جَوانِحُ صَدْرِهِ» بیان ضعف روحیه لشکر کوفه و ناتوانی آنها است.
سپس امام در ادامه این سخن به سراغ این نکته مهم و اساسی میرود که او تصمیم خودش را برای آینده، بدون هیچ گونه تردید و هراس گرفته است، میفرماید:
«تو اگر میخواهی آنچنان باش (که گفتم، ضعیف و ناتوان و تسلیم در برابر دشمن خونخوار) ولی من، به خدا سوگند! پیش از آن که تسلیم شوم، چنان ضربهای با شمشیر آبدار مَشْرَفی بر دشمن وارد میکنم که ریزههای استخوان سرش به هر سو پراکنده شود و بازوها و پاهایش جدا گردد، پس از آن خداوند آنچه را بخواهد انجام میدهد (و من تسلیم رضای او هستم)؛ «أَنْتَ فَکُنْ ذاکَ إِنْ شِئْتَ فَأَمَّا أَنَا – فَوَاللهِ! دُونَ أَنْ أُعْطِیَ ذالِکَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِیَّةِ تَطِیرُ مِنْهُ فَرَاشُ (۸) الْهَامِ، وَ تَطِیحُ (۹) السَّوَاعِدُ وَ الاَقْدامُ، وَ یَفْعَلُ اللهُ بَعْدَ ذلِکَ مَا یَشَاءُ.»
در این که مخاطب «أنْتَ»، کیست؟ دو احتمال داده شده است: نخست این که منظور یک انسان کلّی و به تعبیر دیگر، فردْ فردِ لشکرِ ضعیف و ناتوان کوفه است.
دیگر این که منظور، اشعث بن قیس منافق است که در اینجا به امیرمؤمنان علی (علیه السلام) پیشنهاد تسلیم شدن در برابر دشمن را داد، همانند تسلیم شدن عثمان در برابر مجاهدان مصر.
حضرت روی به او کرد و فرمود: تو در مقابل دشمن تسلیم شو، ولی من هرگز چنین نخواهم کرد و چنان تکیه بر قدرت و قوّت خویش میکنم که دشمن در حیرت فرو رود.
در واقع علی (علیه السلام) بعد از آن که از وضع آنها مأیوس میشود، حساب خود را از آنان جدا میکند، میفرماید که اگر شما تصمیم بر تسلیم در برابر دشمن خونخوار گرفتهاید، من هرگز با شما همراه نخواهم بود و یک تنه با آنان میجنگم تا قضای الهی فرا رسد.
شما وظیفهای دارید و من وظیفهای و خداوند هم مشیّتی دارد که حساب هر یک از دیگری جدا است.
اگر شما به وظیفه خود عمل نکنید و تن به ذلّت و تسلیم و مرگ ناشرافتمندانه بدهید و کشور اسلام را به ویرانی بکشید و ظالمان خون آشام را بر جان و مال و ناموس مسلمانان مسلّط سازید و نه تنها نسل امروز که نسل آینده را نیز به تباهی بکشانید، من یک تنه به پا میخیزم و وظیفه خودم را در این میان انجام میدهم و شهادت و مرگ پرافتخار را بر هر چیز مقدّم میشمارم و تمام قدرت خود را به کار میگیرم و لحظهای تن به ضعف و ذلّت نمیسپارم.
گویا امام در اینجا میخواهد آن گروه اندک شجاع را که در لابه لای لشکر ضعیف بودند، دلگرمی دهد و افراد مردّد را از شک و تردید در آورد و به خود ملحق سازد، و همان گونه که تاریخ گواهی میدهد این بیان امام مؤثّر افتاد و خون تازهای در عروق لشکر به جریان در آمد و آماده پیکار با دشمن شدند.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- «علی فاضلی» نایبقهرمان مسابقات قویترین مردان شد
- آخرین وضعیت پروژه ۸۱۰۰ واحدی مسکن ملی
- برگزاری اجتماعات یادگیری معلمان
- تلخ و شیرینهای ۴ ساله خانه ملت!
- دادستان جدید خمین معرفی شد
- حادثه تلخ بمباران شهر اراک در دوران دفاعمقدس
- مجتمع آب سنگین خنداب را بیشتر بشناسید
- مسیرهای راهپیمایی روز قدس در استان مرکزی
- «حسین افضلی» بازرس کل استان مرکزی شد
- افزایش ۲۲ درصدی نرخ نان در استان مرکزی
آخرین اخبار
- علیه کفر و استکبار جهانی بجنگید
- سوره «بقره» آیه ۲۱۶ تا ۲۱۹
- غزه، لکه ننگی بر پیشانی مدعیان حقوق بشر
- برگزاری جمعههای خشم در اراک
- گرسنگی، سلاح تاریخی مستکبران برای شکستن ارادهها است
- راهپیمایی خشم و نصر در فراهان
- خروش مردم اراک در راهپیمایی جمعههای خشم
- بانگ وحدت در ساوه طنینانداز شد
- نمازجمعه رسانهای بیبدیل و راهبردی است
- کربلای امروز فلسطین و غزه است
- مشاهده بیشتر