رسول اکرم (ص‌): کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است
خطبه 32 نهج‌البلاغه؛

سرزنش اهل بصره

حضرت علی (ع) در نهج‌البلاغه از سرزنش اهل بصره گفته‌اند.

به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین علی (ع) را می‌خوانیم.

و من کلام له (علیه‌السلام) فی ذم أهل البصرة بعد وقعة الجمل:
کُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِیمَةِ، رَغَا فَأَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ. أَخْلَاقُکُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُکُمْ شِقَاقٌ وَ دِینُکُمْ نِفَاقٌ وَ مَاؤُکُمْ زُعَاقٌ وَ الْمُقِیمُ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ وَ الشَّاخِصُ عَنْکُمْ مُتَدَارَکٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ. کَأَنِّی بِمَسْجِدِکُمْ کَجُؤْجُؤِ سَفِینَةٍ قَدْ بَعَثَ اللَهُ عَلَیْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا وَ غَرِقَ مَنْ فِی ضِمْنِهَا.
وَ فِی رِوَایَةٍ وَ ایْمُ اللَّهِ لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُکُمْ حَتَّی کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی مَسْجِدِهَا کَجُؤْجُؤِ سَفِینَةٍ أَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَةٍ. وَ فِی رِوَایَةٍ کَجُؤْجُؤِ طَیْرٍ فِی لُجَةِ بَحْرٍ.
وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی: بِلَادُکُمْ أَنْتَنُ بِلَادِ اللَّهِ تُرْبَةً، أَقْرَبُهَا مِنَ الْمَاءِ وَ أَبْعَدُهَا مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهَا تِسْعَةُ أَعْشَارِ الشَّرِّ، الْمُحْتَبَسُ فِیهَا بِذَنْبِهِ وَ الْخَارِجُ بِعَفْوِ اللَّهِ، کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی قَرْیَتِکُمْ هَذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا الْمَاءُ حَتَّی مَا یُرَی مِنْهَا إِلَّا شُرَفُ الْمَسْجِدِ کَأَنَّهُ جُؤْجُؤُ طَیْرٍ فِی لُجَةِ بَحْرٍ.

ترجمه:

سخنی از آن حضرت(ع) در نکوهش بصره و مردمش:
شما سپاهیان آن زن بودید و پیروان آن ستور. که چون بانگ کرد اجابتش کردید و چون کشته شد روی به گریز نهادید. خلق و خویتان همه فرومایگی است. پیمانهایتان گسستنی است و دینتان دورویی است و آبتان شور است. آن کس که در میان شما زیست کند گرفتار کیفر گناه خویش است. و آنکه از میان شما رخت بربندد، به رحمت پروردگارش رسیده است. گویی مسجد شما را می‌بینم، که چون سینه کشتی است بر روی دریا، زیرا شهرتان در گرداب عذابی که خداوند از فرازش و فرودش فرستاده، گرفتار است و همه ساکنان آن غرق شده‌اند.  
«در روایتی چنین آمده است»: سوگند به خدا شهرتان در آب غرق می‌شود، چنانکه گویی مسجدتان را می‌بینم که همانند سینه کشتی سر از آب بیرون دارد. یا همانند شتر مرغی بر زمین خفته. و در روایتی: چون سینه پرنده‌ای بر لجّه دریا.

شرح:

این خطبه همانند بعضی از خطبه‌های قبل و بعد ناظر به داستان جنگ «جمل» است و اهل بصره را به خاطر آن که چشم و گوش بسته، دنبال جاه طلبان سیاسی همچون «طلحه» و «زبیر» افتادند و نخستین شکاف را در صفوف مسلمین ایجاد کردند زیر شدیدترین ضربات سرزنشهای خود قرار می‌دهد، بعلاوه آنها را به عذاب الهی در آینده تهدید می‌کند. باشد که درس عبرتی برای آنان گردد و در آینده از تکرار این گونه اعمال بپرهیزند.

ویژگیهای سپاه جمل:
در این بخش از خطبه، نخست اشاره به اعمال زشت و صفات مذموم اهل بصره که مخاطبان او بودند فرموده و هفت نکته را یادآور می‌شود. در آغاز می‌فرماید: «شما لشکر زن بودید» (کُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْاةِ).
درست است که آتش افروزان اصلی جنگ «جمل»، «طلحه» و «زبیر» بودند و شواهد تاریخی نیز می‌گوید که معاویه هم در این کار دست داشت ولی بی‌شک، بیشترین چیزی که مردم را به شرکت در این جنگ خانمانسوز تشویق کرد، حضور عایشه با آن سوابقی که با پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) داشت، بود. به خصوص این که لقب «ام المؤمنین» نیز بهانه‌ای بود برای تشویق مردم به دفاع از مادر! و به همین دلیل علی (علیه السلام) «اهل بصره» را لشکر زن خطاب می‌فرماید.
در توصیف دوّم می‌فرماید: «شما پیروان چهار پا – یعنی شتر عایشه – بودید!» (وَاَتْباعَ الْبَهیمَةِ).
سپس به بیان دلیل آن پرداخته می‌فرماید: «تا زمانی که شتر صدا می‌کرد و نعره می‌کشید، به صدای او پاسخ می‌دادید و جنگ می‌کردید، امّا همین که شتر پی شد، فرار کردید!» (رَغا(۱) فَاَجَبْتُمْ، وَ عُقِرَ (۲) فَهَرَبْتُمْ).

به گفته بعضی از مورّخان، شتر عایشه در جنگ «جمل» به منزله پرچم لشکر بود؛ و همه، اطراف آن را گرفته بودند و در پای آن شمشیر می‌زدند و مردان جنگی لشکر «طلحه و زبیر» در زیر این پرچم تا آخرین نفس جنگ می‌کردند و کشته می‌شدند. در بعضی از روایات آمده: در آن روز هفتاد نفر از قریش افسار شتر عایشه را به دست گرفتند و یکی پس از دیگری کشته شدند. گروهی که بیش از همه در جنگ «جمل» از شتر دفاع می‌کردند جنگجویان قبیله «بنی ضبّه» و «ازد» بودند.
امیرمؤمنان چون چنین دید، با صدای بلند فرمود: «وَیْلَکُمْ اِعْقِرُوا الْجَمَلَ فَاِنَهُ شَیْطان؛ وای بر شما! شتر را بزنید و پی کنید که آن شیطانی است!» سپس اضافه فرمود: این شتر را بکشید وگرنه عرب، نابود خواهد شد و شمشیرها همچنان در حرکت خواهد بود. این جا بود که جنگ آوران سپاه امام به طرف شتر حمله کردند و در یک حمله برق آسا آن را پی نمودند؛ شتر بر زمین افتاد و نعره بلندی کشید. آن جا بود که سپاه عایشه شکست خورد و لشکر بصره فرار کردند.
نکته جالب این که در بعضی از روایات آمده که علی (علیه السلام) دستور داد لاشه شتر را آتش زنند و خاکسترش را به باد دهند و فرمود: خدا لعنت کند آن را، چقدر به گوساله «سامری» شبیه است! سپس این آیه را تلاوت فرمود: «وَانْظُر اِلی اِلهِکَ الَّذی ظَلْتَ عَلَیْهِ عاکِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِ نَسْفاً؛ (ای سامری!) به این معبودت که پیوسته آن را پرستش می‌کرده‌ای نگاه کن و ببین که ما آن را نخست می‌سوزانیم سپس خاکستر آن را به دریا می‌پاشیم»! (۳) 
نکته جالب دیگر این که «عایشه» برای تقویت روانی لشکر «بصره» خواست از روش پیامبر اسلام در جنگ بدر استفاده کند. مشتی سنگریزه برداشت و به سوی اصحاب علی (علیه السلام) پاشید و بلند فریاد زد: «شاهت الوجوه؛ صورتهایتان زشت باد!» (این عمل پیامبر در جنگ بدر(۴) یکی از عوامل اعجازآمیز شکست لشکر دشمن بود؛ در حالی که پایان جنگ «جمل» شکست مفتضحانه‌ای بود! ).
در سوّمین و چهارمین و پنجمین توصیف، به وضع اخلاقی آنها پرداخته، می‌فرماید: «اخلاق شما پست و پیمانهایتان بی‌اعتبار و گسسته و دین شما نفاق و دورویی است!» (اَخْلاقُکُمْ دِقاق، وَ عَهْدُکُمْ شِقاق، وَ دینُکُمْ نِفاق).
تعبیر به «دقاق» که از ماده «دقّت» و در این جا به معنای خُردی و پستی است اشاره به دنیاپرستی «بصریان» و آلودگیها و هوسرانیهای آنان است و پیمان شکنی آنها اشاره به آن است که در آغاز با امام بیعت کردند سپس بیعت خود را شکسته به دشمنان پیوستند. نفاق آنها از آن جا سرچشمه می‌گیرد که ظاهرشان اسلام و دفاع از همسر پیامبر، امّا باطنشان قیام بر ضدّ حکومت اسلامی و جانشین به حقّ پیامبر و همسویی با نفاق افکنان شام بود و تعبیر به «ناکثین» در مورد لشکریان «جمل» به خاطر همین پیمان شکنی و نفاقشان بود.
سپس به ششمین توصیف اشاره کرده و می‌فرماید: «آب شما شور و تلخ است» (وَمَاؤُکُمْ زُعاق).
معلوم است چنین آبی که علاوه بر تلخی و شوری، به خاطر مجاورت ساحل دریا آلودگیهای زیادی نیز دارد؛ برای سلامتی جسمانی زیانبار و با توجّه به رابطه روح و جسم، در روح و فکر انسان نیز موثّر است. بنابراین مذمّت از آب آنها در واقع نوعی مذمّت از اخلاق آنان است.
سپس به سراغ هفتمین توصیف رفته، می‌فرماید: «آن کس که در میان شما اقامت گزیند در دام گناه گرفتار آید (چرا که یا وسوسه‌های نفس شیطانی او را به شرکت در گناه دعوت می‌کند و یا حداقل در برابر گناه شما سکوت می‌کند)» (وَالْمُقیمُ بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ(۵) مُرْتَهَن بِذَنْبِهِ).
«و آن کس که از شما دوری گزیند و رخت بربندد و به جای دیگر رود رحمت خدا را دریابد (چرا که از محیط ظلم و گناه و فساد که در انتظار عذاب الهی است رهایی یافت)» «وَالشّاخِص (۶) عَنْکُمْ مُتَدارَک بِرَحْمَة مِنْ رَبِهِ).
این سخن اشاره‌ای است به آنچه در روایات دیگر آمده است از جمله در حدیثی که مرحوم «کلینی» در کافی از «ابوالحسن امام هادی» (علیه السلام) نقل می‌کند آمده است که حضرت به یکی از یاران خود به نام «جعفری» فرمود چرا تو را نزد «عبدالرحمن بن یعقوب» دیدم (عبدالرحمن بن یعقوب یکی از منحرفان عقیدتی بود)؟
او عرض می‌کند: «عبدالرحمن» دایی من است. فرمود: مگر نمی‌دانی که او درباره خداوند سخن بسیار بدی می‌گوید و او را به صفات مخلوقات توصیف می‌کند در حالی که چنین نیست؛ سپس فرمود: یا نزد او باش و ما را ترک کن یا با ما بنشین و او را ترک نما!
«جعفری» می‌گوید: او هرچه می‌خواهد بگوید، وقتی من با او هم عقیده نباشم چه گناهی بر من است؟ حضرت فرمود: «اَما تَخافُ اَنْ تُنَزِلَ بِهِ نِقْمَةً فَتُصیبَکُمْ جَمیعاً؛ آیا نمی‌ترسی که بلایی بر او نازل شود و همه شما را در بر بگیرد»؟ (۷) 
به همین دلیل هنگامی که فساد – مخصوصاً فساد عقیدتی – محیطی را فرا گیرد و مؤمنان نتوانند با آن مقابله کنند و بیم آلودگی آنان برود باید از آن محیط هجرت کنند و فلسفه هجرت مسلمانان در آغاز اسلام نیز، درست همین معنا بود.
تعبیر به «مُرْتَهَن بِذَنْبَِهِ؛ در گرو گناه خویش است» اشاره به این است که گناه انسان را اسیر خود می‌سازد و گویی به گروگان می‌گیرد و رها نمی‌کند همان گونه که در قرآن مجید آمده است: «کُلُ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهینَة؛ هر انسانی در گرو اعمال خویش است». (۸) 
به هر حال این جمله دلیل روشنی است بر تأثیر محیط بر اخلاق انسانها، یا باید محیط آلوده را پاک کرد و یا از آن هجرت نمود.
سپس امام (علیه السلام) به یکی از مجازاتهای دنیوی مردم بصره اشاره فرموده، می‌فرماید: «گویا می‌بینم تنها کنگره‌های مسجدتان همچون سینه کشتی روی آب نمایان است و خداوند عذاب را از بالا و پایین بر شهر شما فرستاده و همه آن و کسانی که در آن بوده‌اند زیر آب غرق شده‌اند» (کَاَنّی بِمَسْجِدِکُمْ کَجُؤجُؤِ سَفینَة قَدْ بَعَثَ اللهُ عَلَیْها الْعَذابَ مِنْ فَوْقِها وَ مِنْ تَحْتِها، وَ غَرِقَ مَنْ فی ضِمْنِها).
این سخن اشاره به طوفان شدیدی است که آن شهر را در خود فرو می‌برد از بالا سیلاب فرو می‌ریزد و از زمین آب می‌جوشد همچون «طوفان نوح» همه جا را فرا می‌گیرد تنها چیزی که از شهر باقی می‌ماند، سقف بلند مسجد آن است.
تشبیه به «جُؤ جُؤ سَفینَة؛ سینه کشتی» ممکن است اشاره به مناره‌ها و کنگره‌های بالای دیوار مسجد باشد که شکل نیم دایره دارد و شبیه سینه کشتی است و قابل توجّه این که در ذیل همین خطبه در روایت دیگری که بعداً خواهد آمد می‌خوانیم: «ما یُری مِنْها اِلاّ شُرَفُ الْمَسْجِدِ؛ تنها کنگره‌های مسجد به چشم می‌خورد».
در این که آیا این پیشگویی چه زمانی تحقّق یافته است، شارحان نهج البلاغه بحثهای فراوانی دارند. «ابن ابی الحدید» می‌گوید که این پیشگویی دوبار تحقّق یافت و تمام بصره در زیر آب غرق شد؛ یکی در زمان «قادر بالله» (۹) و دیگری در زمان «قائم بامرالله» (۱۰) (که هر دو از خلفای بنی عباس بودند) صورت گرفت؛ تمام «بصره» غرق شد و تنها قسمتی از «مسجد جامع» آن از آب بیرون بود مانند سینه پرنده همان گونه که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) خبر داد.
امواج عظیمی از دریای فارس برخاست (۱۱) و سیلابی نیز از کوه‌های اطراف سرازیر شد و تمام خانه‌ها و آنچه را در آنها بود در کام خود فرو برد و بسیاری از اهل بصره هلاک شدند. اخبار این دو حادثه نزد اهل بصره معروف است و هر نسلی از نسل قبل آن را روایت می‌کند. (۱۲) 
* * *
نخست این که می‌گوید: «وَ فی روایة وَاَیْمُ اللهِ لَتَغْرقَنَ بَلْدَتُکُمْ حَتّی کَاَنّی اَنْظُرُ اِلی مَسْجِدِها کَجُؤجُؤِ سَفینَة اَوْ نَعامَة جاثِمَة».
سپس می‌گوید: «وَ فی روایة کَجُؤجُؤِ طَیْر فی لُجَةِ بَحْر».
سرانجام می‌فرماید: «وَ فی روایة اُخری بِلادُکُمْ اَنْتَنُ بِلادِ اللهِ تُرْبَةً: اَقْرَبُها مِنَ الْماءِ، وَ اَبْعَدُها مِنَ السَّماءِ، وَ بِها تِسْعَةُ اَعْشارِ الشَّرِّ، اَلْمُحْتَبَسُ فیها بِذَنْبِهِ، وَ الْخارِجُ بِعَفْو اللهِ. کَاَنّی اَنْظُرُ اِلی قَرْیَتِکُمْ هذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا الْماءُ، حَتّی ما یُری مِنْها اِلاّ شُرَفُ الْمَسْجِدِ، کَاَنَّهُ جُؤجُؤ طَیْر فی لُجَةِ بَحْر».
ترجمه:
به خدا سوگند سرزمین شما زیر آب غرق می‌شود، گویی من به مسجد آن می‌نگرم که همچون سینه کشتی یا شتر مرغی است که خود را به زمین چسبانیده است.
در روایت دیگری آمده است: همانند سینه پرنده‌ای که روی آب دریای عمیق و مواجی نشسته باشد.
نیز در روایت دیگری می‌فرماید: خاک سرزمین شما بدبوترین خاک شهرهای خداست! از همه، به آب نزدیکتر و از همه شهرها از آسمان دورتر است و «نُه عُشْر» بدیها در محیط شماست. کسی که در آن جا گرفتار می‌شود به سبب گناهش می‌باشد و آن کس که از آن بیرون می‌آید به خاطر عفو و رحمت خداست. گویا می‌بینم که آب، تمام شهر شما را فرا گرفته و پوشانیده است و جز کنگره‌های مسجدتان همانند سینه پرنده‌ای بر دریای موّاج و عمیق، چیزی دیده نمی‌شود.
* * *
باید توجّه داشت که روایت نخست تفاوت چندانی با آنچه در روایت سابق آمد ندارد. تفاوت آن در این است که با قسم شروع می‌شود و با صراحت از غرق این شهر سخن می‌گوید و در مورد پیدا بودن مسجد آن از زیر آب تشبیه دیگری بر تشبیه سابق می‌افزاید و می‌فرماید: «به خدا سوگند سرزمینتان زیر آب غرق می‌شود، گویی من به (بالاترین نقطه) «مسجد» آن می‌نگرم که همچون سینه کشتی یا «شتر مرغی» است که خود را به زمین چسبانیده است» (وَاَیْمُ اللهِ لَتَغْرِقَنَ بَلْدَتُکُمْ حَتّی کَانّی اَنْظُرُ اِلی مَسْجِدِها کَجُؤجُؤِ سَفینَة اَوْ نَعامَة جاثِمَة(۱۳) ).
در روایت دوّم تفاوت بسیار کمتر است فقط به جای تشبیه سینه کشتی، تشبیه به سینه پرنده آمده است. می‌فرماید: «همانند سینه پرنده‌ای که روی آب دریا نشسته باشد» (کَجُؤجُؤِ طَیْرِ فی لُجًةِ(۱۴) بَحْر).
ولی در سوّمین روایت تفاوتهای بیشتری با روایتی که در اصل خطبه نقل شد دیده می‌شود. در این روایت در ذمّ اهل بصره به سه نکته اشاره کرده، می‌فرماید: «خاک سرزمین شما بدبوترین خاک شهرهای خداست» (بِلادُکُمْ اَنْتَنُ بِلادِ اللهِ تُرْبَةٌ).
«چرا که از همه، به آب نزدیکتر و از همه شهرها از آسمان دورتر است» (اَقْرَبُها مرنَ الْماءِ، وَ اَبْعَدُها مِنَ السَماءِ).
درست است که تمام دریاهای جهان در یک سطح قرار دارند و طبعاً همه بنادر از نظر فاصله با آب خورشید یکسانند، ولی بعید نیست که این تعبیر امام (علیه السلام) اشاره به شهرهای بلاد اسلام باشد که بصره نسبت به سایر آنها در موقعیّتی پست‌تر قرار دارد و می‌دانیم شهرهایی که به سطح دریا نزدیکترند نور کمتری از آفتاب را دریافت می‌دارند چرا که هوای مجاور آنها فشرده وغلیظ است و هر جا نور کمتری از آفتاب دریافت دارد، آلودگیهای بیشتری دارد چرا که نور آفتاب اثر عمیقی در از میان بردن میکروبها دارد.
در دوّمین توصیف می‌فرماید: «نُه عُشر (نُه دهم) بدی‌ها در محیط شماست!» (وَ بِها تِسْعَةُ اَعْشارِ الشَّرِ).
این امر ممکن است به خاطر ویژگیهای اخلاقی مردم آن جا باشد و یا از جهت خاصیت بندر بودن که مرکز رفت و آمد اشخاص مختلف و هجوم فرهنگهای بیگانه و آلودگیهای اخلاقی است که از خارج بر آن تحمیل می‌شود. و لذا در تاریخ می‌خوانیم که بسیاری از حوادث دردناک قرنهای نخستین اسلام، از همین شهره بصره برخاست.
در سوّمین توصیف می‌فرماید: «کسی که در آن جا گرفتار می‌شود به سبب گناهش می‌باشد و آن کس که از آن بیرون می‌آید به خاطر عفو و رحمت خداست» (اَلْمُحْتَبَسُ فیها بِذَنْبِهِ، وَ الْخارِجُ بِعَفْوِ اللهِ). (۱۵) 
سپس به سراغ همان جمله‌ای می‌رود که شبیه آن را در روایات گذشته داشتیم، می‌فرماید: «گویا می‌بینم که آب، تمام شهر شما را فرا گرفته و پوشانیده است و جز کنگره‌های مسجدتان، همانند سینه پرنده‌ای بر دریای موّاج و عمیق، چیزی دیده نمی‌شود» (کَاَنّی اَنْظُرُ اِلی قَرْیَتِکُمْ هذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا الْماءُ، حَتّی ما یُری مِنْها اِلاّ شَرَفُ(۱۶) الْمَسْجِدِ، کَاَنَّهُ جُؤجُؤ طَیْر فی لُجَةِ بَحْر).
این تعبیرات که در روایات مختلف آمده به خاطر آن است که راویان حدیث گاه قسمتی از آن را نقل به معنا کرده‌اند و یا در ثبت حدیث گرفتار خطا شده‌اند و این احتمال که امام این سخن را در چند مورد تکرار کرده باشد و در هر مورد غیر از آنچه قبلا فرموده است فرموده باشد، بعید به نظر می‌رسد.

انتهای خبر/

1404-03-03 07:00 شماره خبر : 13564

درباره نویسنده

اخبار مرتبط:
نظرات:
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!

آخرین اخبار
تمامی حقوق مادی و معنوی، برای پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» محفوظ می باشد.