رسول اکرم (ص‌): کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است
خطبه 10 نهج‌البلاغه؛

اهداف بعثت پیامبر اعظم (ص)

امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) در حکمت هفتم نهج‌البلاغه از اهداف بعثت پیامبر اعظم (ص) گفته‌اند.

به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهج‌البلاغه امیرالمومنین علی (ع) را می‌خوانیم.

إِلَی أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً [صلی الله علیه وآله] رَسُولَ اللَّهِ لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَی النَّبِیِّینَ مِیثَاقُهُ، مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ کَرِیماً مِیلَادُهُ، وَ أَهْلُ الْأَرْضِ یَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ، بَیْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِی اسْمِهِ أَوْ مُشِیرٍ إِلَی غَیْرِهِ، فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَکَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ، ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله لِقَاءَهُ وَ رَضِیَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَکْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْیَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَی فَقَبَضَهُ إِلَیْهِ کَرِیماً، وَ خَلَّفَ فِیکُمْ مَا خَلَفَتِ الْأَنْبِیَاءُ فِی أُمَمِهَا إِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلًا بِغَیْرِ طَرِیقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ.

ترجمه:

و خداوند سبحان، محمد رسول اللّه (صلی اللّه علیه و آله) را فرستاد تا وعده خود برآورد و دور نبوّت به پایان برد. در حالی که از پیامبران برایش پیمان گرفته شده بود. نشانه‌های پیامبری‌اش آشکار شد و روز ولادتش با کرامتی عظیم همراه بود. در این هنگام مردم روی زمین به کیش و آیین پراکنده بودند و هر کس را باور و عقیدت و آیین و رسمی دیگر بود: پاره‌ای خدا را به آفریدگانش تشبیه می‌کردند. پاره‌ای او را به نامهایی منحرف می‌خواندند و جماعتی می‌گفتند که این جهان هستی، آفریده دیگری است. خداوند به رسالت محمد (صلی اللّه علیه و آله) آنان را از گمراهی برهانید و ننگ جهالت از آنان بزدود.  
خداوند سبحان، مرتبت قرب و لقای خود را به محمد (صلی اللّه علیه و آله) عطا کرد و برای او آن را پسندید که در نزد خود داشت. پس عزیزش داشت و از این جهان فرودین که قرین بلا و محنت است، روی گردانش نمود و کریمانه جانش بگرفت. -درود خدا بر او و خاندانش باد-.  
محمد (صلی اللّه علیه و آله) نیز در میان امّت خود چیزهایی به ودیعت نهاد که دیگر پیامبران در میان امّت خود به ودیعت نهاده بودند زیرا هیچ پیامبری امّت خویش را بعد از خود سرگردان رها نکرده است، بی‌آنکه راهی روشن پیش پایشان گشوده باشد یا نشانه‌ای صریح و آشکار برای هدایتشان قرار داده باشد.

شرح:

در این بخش از خطبه، امام (علیه السلام) اشاره به چهار نکته می‌فرماید: نخست، مسأله بعثت پیامبر اسلام و بخشی از ویژگیها و فضایل آن حضرت و نشانه‌های نبوّت او.
دوّم، وضع دنیا در زمان قیام آن حضرت از نظر انحرافات دینی و اعتقادی و نجات آنها از این ظلمات متراکم، به وسیله نور محمّدی (صلی الله علیه وآله).
سوّم، رحلت پیامبر از دار دنیا. چهارم، میراثی که از آن حضرت باقی مانده، یعنی قرآن مجید.
در قسمت اوّل می‌فرماید: «این وضع همچنان ادامه یافت تا این که خداوند سبحان، محمّد رسول الله (صلی الله علیه وآله) را برای وفای به عهد خود و کامل کردن نبوّتش برانگیخت و مبعوث کرد» (اِلی اَنْ بَعَثَ اللهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاِنْجازِ(۱) عِدَتِهِ وَ اِتْمامِ نُبُوَتِهِ (۲) ).
سپس اشاره به بخشی از فضایل آن حضرت کرده، می‌فرماید: «این در حالی بود، که از همه پیامبران پیمان درباره او گرفته شده بود (که به او ایمان بیاورند و بشارت ظهورش را به پیروان خویش بدهند)» (مَاْخُوذاً عَلَی الْنَبییّنَ میثاقُهُ).
«در حالی که نشانه‌هایش مشهور و میلادش پسندیده بود» (مَشْهُورَةً سِماتُهُ، (۳) کَریماً میلادُهُ).
این تعبیر ممکن است اشاره به کرامت و عظمت پدر و مادر و اجداد او باشد و یا برکاتی که هنگام تولّد او برای جهانیان فراهم گشت، چه این که مطابق نقل تواریخ، همزمان با تولّد آن حضرت بتها در خانه کعبه فرو ریختند، آتشکده فارس خاموش شد، دریاچه ساوه که مورد پرستش گروهی بود خشکید و قسمتی از قصر شاهان جبّار در هم شکست و فرو ریخت و همه اینها بیانگر آغاز عصر جدیدی در مسیر توحید و مبارزه با شرک بود.
سپس می‌افزاید: «در آن روز مردم زمین، دارای مذاهب پراکنده و افکار و خواسته‌های ضدّ و نقیض و راه‌ها و عقاید پراکنده بودند» (وَ اَهْلُ الاَرْضِ یَومَئِذ مِلَل مُتَفَرِّقَة وَ اَهْواء مَنْتَشِرَة وَ طَرائِقُ مُتَشَتِتة).
«گروهی خدا را به مخلوقاتش تشبیه می‌کردند و گروهی نام او را بر بتها می‌نهادند یا به غیر او اشاره و دعوت می‌کردند» (بَیْنَ مُشَبِه للهِ بِخَلْقِهِ اَوْ مُلْحِد فِی اسْمِهِ اَوْ مُشیر اِلی غَیْرِهِ).
«ملحد» از مادّه «لحد» بر وزن مَهْد به معنای حفره‌ای است که در یک طرف قرار گرفته است و به همین جهت به حفره‌ای که در یک جانب قرار گرفته است لحد می‌گویند، سپس به هر کاری که از حدّ وسط منحرف به سوی افراط و تفریط شده، الحاد گفته می‌شود و شرک و بت پرستی را نیز به همین جهت الحاد می‌گویند و منظور از جمله بالا «مُلْحِد فِی اسْمِهِ» همان است که در بالا اشاره شد که نام خدا را بر بتها می‌نهادند؛ مثلا به یکی از بتها اللات و به دیگری العزّی و به سوّمی منات می‌گفتند که به ترتیب از الله و العزیز و المنّان منشتق شده است و یا این که منظور آن است که صفاتی برای خدا همچون صفات مخلوقات قائل می‌شدند و اسم او را دقیقاً بر مسمّی تطبیق نمی‌کردند. جمع میان هر دو تفسیر نیز ممکن است.
سپس می‌افزاید: «پس خداوند آنها را به وسیله آن حضرت از گمراهی رهایی بخشید و با وجود پربرکت او، آنان را از جهالت نجات داد» (فَهَداهُمْ بِهِ مِنَ الضَلالَةِ وَ اَنْقَذَهُمْ بِمَکانِهِ مِنْ الْجَهالَةِ).
بعد به فراز دیگری از این بحث پرداخته، می‌فرماید: «سپس خداوند سبحان لقای خویش را برای محمّد انتخاب کرد و آنچه را نزد خود داشت برای او پسندید و او را با رحلت و انتقال از دار دنیا به سرای آخرت، گرامی داشت و از گرفتاری در چنگال مشکلات نجات بخشید» (ثُمَّ اخْتارَ سُبْحانَهُ لُِمحمَّد صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ لِقائَهُ، وَرَضِیَ لَهُ ما عِنْدَهُ، وَاَکْرَمَهُ عَنْ دارِ الدُنْیا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقام البَلْوی). (۴) 
«آری در نهایت احترام او را قبض روح کرد، درود خدا بر او و آلش باد» (فَقَبَضَهُ اِلَیْهِ کَریماً صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ). «او هم آنچه را انبیای پیشین برای امّت خود به یادگار گذارده بودند در میان شما به جای نهاد» (وَ خَلَّفَ فیکُمْ ما خَلَفَتِ الاَنْبیاءُ فی اُمَمها).
«زیرا آنها هرگز امّت خود را بی‌سرپرست و بی‌آن که راه روشنی در پیش پایشان بنهند و پرچمی برافراشته، نزد آنها بگذارند رها نمی‌کردند!» (اِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلا(۵) بِغَیْرِ طَریق واضِح وَلا عَلَم قائم).
بدیهی است منظور امام (علیه السلام) از تعبیر بالا همان چیزی است که در حدیث ثقلین آمده است که طبق این روایت متواتر، پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: «من از میان شما می‌روم و دو چیز پرارزش در میان شما به یادگار می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم که اگر به این دو تمسّک جویید هرگز گمراه نخواهید شد و این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند». (۶) 
البتّه در ادامه کلام آن حضرت نیز، بحث جامعی درباره کتاب الله (قرآن مجید) شده است و امّا درباره عترت، گرچه بحثی نیامده ولی در خطبه‌های دیگر نهج البلاغه چنان که اشاره خواهیم کرد کراراً بحث شده است. تعبیر به (عَلَم قائِم) در پایان کلام مولا ممکن است اشاره به اوصیا بوده باشد.
به هر حال دلسوزی پیامبران نسبت به امّتها منحصر به حال حیاتشان نبوده است و بدون شک، نگران آینده آنها نیز بوده‌اند بیش از آنچه پدر به هنگام وفات، نگران فرزندان خردسال خویش است؛ به همین دلیل نمی‌توان باور کرد که آنها را بدون برنامه روشن و سرپرست و وصیّی، رها سازند و زحمات یک عمر خویش را برای هدایت آنان بر باد دهد.

انتهای خبر/

1404-02-10 07:00 شماره خبر : 13113

درباره نویسنده

اخبار مرتبط:
نظرات:
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!

آخرین اخبار
تمامی حقوق مادی و معنوی، برای پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» محفوظ می باشد.