درباره نویسنده
خطبه 65 نهجالبلاغه؛
دربارۀ قتل عثمان

حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه از دربارۀ قتل عثمان گفتهاند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمؤمنین علی (ع) را میخوانیم.
من کلام [خطبة] له (علیه السلام) فی معنی قتل عثمان و هو حکم له علی عثمان و علیه و علی الناس بما فعلوا و براءة له من دمه:
لَوْ أَمَرْتُ بِهِ لَکُنْتُ قَاتِلًا أَوْ نَهَیْتُ عَنْهُ لَکُنْتُ نَاصِراً، غَیْرَ أَنَّ مَنْ نَصَرَهُ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَقُولَ خَذَلَهُ مَنْ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ وَ مَنْ خَذَلَهُ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَقُولَ نَصَرَهُ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی. وَ أَنَا جَامِعٌ لَکُمْ أَمْرَهُ، اسْتَأْثَرَ فَأَسَاءَ الْأَثَرَةَ وَ جَزِعْتُمْ فَأَسَأْتُمُ الْجَزَعَ، وَ لِلَهِ حُکْمٌ وَاقِعٌ فِی الْمُسْتَأْثِرِ وَ الْجَازِعِ.
ترجمه:
درباره کشته شدن عثمان:
اگر به کشتن او فرمان میدادم، قاتل او میبودم. و اگر دیگران را از کشتنش منع میکردم چنان بود که به یاریش برخاستهام. اما کسی که یاریش کرده نمیتواند بگوید که «من بهتر از کسی هستم که از یاریش دست بداشت». و کسی که او را خوار داشت و فروگذاشت، نمیتواند بگوید «کسی که او را یاری کرد بهتر از من بود».
من اکنون، به گونهای مجمل و مختصر، سیره او را در حکومت برای شما بیان میکنم: او به استبداد و خودکامگی فرمان میراند و استبداد و خودکامگیاش سبب تباهی کارها شد. شما از او ناخشنود بودید و در برافکندنش بیتابی میکردید، این بیتابی شما هم ناستوده بود. خدای تعالی را حکمی است که واقع خواهد شد، هم در حق آنکه استبداد میورزید و هم در حق آنکه بیتابی و ناشکیبایی مینمود.
شرح:
میدانیم که بعد از کشته شدن عثمان، نظرات مختلفی در باره قتل او ابراز شد. گروهی عثمان را مقصّر میدانستند، چرا که با استبداد بیسابقه خود، گروهی از خویشاوندانش را در پستهای کلیدی حکومت اسلامی قرار داد و اموال بیت المال را در اختیار آنها گذاشت، به طوری که مسلمانان بر ضدّ او خروشیدند و قیام کردند و یا حد اقل به انتقاد پرداخته و در برابر گروه معترضان، کسی به یاری او برنخاست. و عملا به قتل او راضی شدند.
گروه دیگری، معتقد بودند که عثمان، نباید کشته میشد، بلکه میبایست به او اجازه میدادند که بعد از توبه، خطاهای گذشته خویش را اصلاح کند و حد اکثر، او را از خلافت خلع میکردند. کشتن او به صورت آشکار بدعتی بود که منشأ کارهای مشابهی در آینده میشد و علاوه، چنانکه میدانیم قتل او دستاویزی برای منافقان و بازماندگان اهل نفاق، جهت تفرقه در صفوف مسلمانان گردید و این امر از قبل قابل پیش بینی بود.
گروه اندکی از ظاهربینان که مجال اندیشیدن در تاریخ زندگی خلیفه سوم را به خود نمیدهند، او را خلیفه مظلوم و شهید میدانستند و وی را از هر کار خلافی تبرئه میکردند! امام علیه السّلام در میان این عقاید ضدّ و نقیض، حق را که در میان این آرا مکتوم مانده بود بیان مینماید و به طرز بسیار دقیق و ظریفی مسائل مربوط به قتل عثمان را تجزیه و تحلیل میکند.
عوامل قتل عثمان:
این خطبه ناظر به مسأله قتل عثمان و تجزیه و تحلیلهای مربوط به آن است. میدانیم که مسأله قتل عثمان، ریشههای شناخته شدهای در اعمال او داشت و پیامدهای عظیمی در جهان اسلام، از آن آشکار گشت که تا مدّتها تاریخ اسلام را تحت تأثیر قرار داد.
همه محقّقان میگویند که سوء تدبیر عثمان در امر حکومت و تبدیل آن به یک امر فامیلی و حیف و میل عظیم در بیت المال و ظلم فراوان بستگان او نسبت به تودههای مستضعف، سبب یک انزجار و تنفّر عمومی گشت، تا آنجا که یک گروه چند صد نفری، خانه او را محاصره و به او حمله کرده و او را کشتند و سپاه عظیم اسلام – که فاتح مصر ایران و روم بود – در برابر آن، سکوت اختیار کرد؛ چرا که از کارهای او ناراضی بودند و یا او را مستحق قتل میدانستند، ولی بعد از کشتن او مردم دو گروه شدند: گروهی – که شاید اکثریت را تشکیل میدادند – به این قتل راضی یا لااقل نسبت به آن بیتفاوت بودند. گروه دیگری او را مظلوم میدانستند.
در این میان، منافقان برای ایجاد تفرقه در صفوف مسلمانان و تغییر مسیر خلافت از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) – که مورد قبول اکثریت قریب به اتفاق مردم واقع شده بود – دست به کار شدند و مسأله قتل عثمان را دستاویزی برای رسیدن به مقاصد شوم خود کردند و به اصطلاح، پیراهن عثمان، تبدیل به یک اهرم نیرومند سیاسی برای اغفال تودههای ناآگاه شد.
طبیعی است که در میان اصحاب و یاران علی (علیه السلام) از هر دو گروه، وجود داشتند، هر چند گروه دوم طبق تصریح برخی از مورخان در اقلیّت بودند و نیز طبیعی است که درباره قتل عثمان، از آن حضرت به طور مکرّر سؤال میکردند و امام (علیه السلام) ناچار بود در اینجا پاسخی بدهد که هم واقعیتهای تاریخی در آن منعکس باشد و هم بهانهای به دست این و آن ندهد.
خطبه مورد بحث، پاسخ ظریفی به این گونه سؤالها است که امام (علیه السلام) واقعیتهای تاریخی را در آن بیان فرموده، بیآن که بهانهای به دست بهانه جویان دهد.
در آغاز میفرماید: «اگر من به آن (کشتن عثمان) فرمان داده بودم قاتل محسوب میشدم (و من هرگز نمیخواستم قاتل عثمان باشم) و اگر از آن نهی میکردم یاور او (در اعمال و خلافکاریهایش) به شمار میآمدم (و من هرگز حاضر نبودم از کارهای خلاف او دفاع کنم)؛ «لَوْ أَمَرْتُ بِهِ، لَکُنْتُ قاتِلا، أَوْ نَهَیْتُ عَنْهُ، لَکُنْتُ ناصِراً».
مفهوم این سخن آن است که من در این قضیه بیطرف بودم و نه دست به خون او آلوده کردم و نه از او و خلافکاریهایش دفاع کردم؛ چون هر دو محذور داشت.
در اینجا این سؤال پیش میآید که این جمله چگونه با واقعیتهای تاریخی سازگار است؟ زیرا میدانیم (و تقریباً همه مورخان نوشتهاند) که علی (علیه السلام) مردم را از قتل عثمان نهی میکرد و فرزندانش، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) را به جلوی خانه او فرستاد که معترضان به آنجا یورش نبردند و حتّی هنگامی که آب را به روی عثمان بستند، امام (علیه السلام) برای او آب فرستاد. مفسّران نهج البلاغه، در برابر این سؤال، دو پاسخ گفته اند:
بعضی گفتهاند که منظور از عدم نهی، همان نهی عملی است؛ یعنی من رسماً شمشیر نکشیدم و برای دفاع از او وارد عمل نشدم و این منافاتی با نهی لفظی آن حضرت و حضور فرزندانش در آن صحنه ندارد.
بعضی دیگر معتقدند که این سخن در واقع بیانگر این حقیقت است که من هرگز به قتل عثمان دستور ندادم؛ هر چند او را به خاطر اعمالش، مستحقّ مجازاتهایی میدانستم. به همین جهت برای این که اوضاع بدتر از آن چه بود، نشود، مردم را به خونسردی و ترک خشونت دعوت کردم، ولی در عین حال کاری نکردم که حمایت صریح از عثمان و اعمال و کردارش باشد؛ چرا که همان گونه که ریختن خون او مشکلاتی را در جامعه اسلامی به وجود میآورد، حمایت از او و کارهایش نیز مشکل آفرین بود، لذا من هیچ یک از این دو (امر به قتل و نهی از آن) را از نظر قانون خداوند، مطابق وظیفه نمیدیدم.
ضمناً امام (علیه السلام) با این گفتار میخواست در اختلاف شدیدی که میان دو گروه از یاران و لشکرش، و به طور کلی دو گروه از مردم بر سر قتل عثمان وجود داشت – که گروهی او را مستحقّ مجازات و گروهی ریختن خونش را گناه میدانستند – موضعی اتّخاذ کند که سبب دامن زدن به اختلافات نشود.
سپس امام (علیه السلام) برای توضیح بیشتر میافزاید: «جز این که کسی او را یاری کرده نمیتواند بگوید: «از کسانی که دست از یاریش برداشتند، بهترم؛ غَیْرَ أَنَّ مَنْ نَصَرَهُ، لایَسْتَطِیعُ أَنْ یَقُولَ: خَذَلَهُ مَنْ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ». و کسی که دست از یاریش برداشت، نمیتواند بگوید: «کسی که او را یاری کرد، از من بهتر بوده است؛ وَ مَنْ خَذَلَهُ، لاَیَسْتَطِیعُ أَنْ یَقُولَ: «نَصَرَهُ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِی».
این دو سخن در واقع ناظر به یک مطلب است و آن این که همه متّفق بودند که حامیان عثمان در آن شرایط به یقین افراد بدی بودند، در حالی که کسانی که دست از یاریش برداشتند بزرگان صحابه اعم از مهاجران و انصار را تشکیل میدادند.
توضیح این که: قرائن مسلّم تاریخی نشان میدهد که به هنگام هجوم به خانه عثمان، صحابه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و مهاجران و انصار، تقریباً به طور عموم، دست از حمایتش برداشتند و بیشک اگر آنها هواخواه عثمان بودند، کسی جرأت نمیکرد که در مدینه، چنان صحنهای را ایجاد کند و این به خاطر آن بود که همگی از کارهای او ناخشنود بودند.
در آن زمان حامیان عثمان عمدتاً کسانی بودند که در جامعه اسلامی منفور شمرده میشدند و حمایتشان از عثمان به خاطر منافع نامشروعی بود که داشتند. به همین دلیل این مسأله کاملا روشن بود، حتّی حامیان عثمان که گروهی سودپرست مانند مروان و امثال او بودند جرأت نمیکردند ادعا کنند که از گروه عظیم مهاجران و انصار – که ترک یاری عثمان کردهاند – بهترند و مسلّم است که ترک کنندگان حمایت عثمان نیز اطرافیان او را بهتر از خود نمیدانستند، به این ترتیب همگی در این سخن اتفاق نظر داشتند که حامیانش هرگز از بهترین مردم نبودند.
این تعبیر لطیفی است که میتواند پرده از روی اعمال عثمان بردارد و نشان دهد که او کارهایی کرده بود که نفرت عمومی مسلمانان را برانگیخته بود. مهمترین آنها تقسیم بیت المال در میان یارانش و سپردن پستهای حسّاس کشور اسلام به دست نااهلان و تبعیض و بیعدالتی در میان مردم و غفلت از مصالح مسلمانان بود.
بعضی از شارحان نهج البلاغه، (۱) میگویند که امام (علیه السلام) این سخن را، در پاسخ کسی ایراد فرمود که در محضرش چنین گفت: «آنها که دست از یاری عثمان برداشتند، منشأ فتنه بودند، چرا که اگر بزرگان صحابه به یاری او برمی خاستند جاهلان امّت هرگز جرأت ریختن خون او را نداشتند. و اگر بزرگان صحابه او را واجب القتل میدانستند، میبایست صریحاً این مسأله را بیان کنند تا شبهه از مردم برطرف گردد. امام (علیه السلام) فهمید که گوینده نظر به آن حضرت دارد، لذا با این عبارت ظریف پاسخ او را بیان فرمود».
به هر حال این سخن نشان میدهد که اگر امام (علیه السلام) به طور جدّی به حمایت از عثمان برنخاسته، در این امر تنها نبوده است، بلکه همه بزرگان صحابه چنین موضعی را داشتند، پس چرا اشکال متوجّه آن حضرت شود؟
در پایان خطبه امام (علیه السلام) ضمن بیان کوتاهی، تحلیل روشنی از قتل عثمان و عوامل آن ارائه میدهد و میفرماید:
«من جریان کار عثمان را در عبارتی کوتاه و پرمعنا، برای شما خلاصه میکنم: او استبداد ورزید، استبداد بسیار بدی و شما ناراحت شدید و واکنش بدی نشان دادید و از حد گذراندید؛ وَ أَنَا جَامِعٌ لَکُمْ أَمْرَهُ، اسْتَأْثَرَ (۲) فَأَسَاءَ الاَثَرَةَ، وَ جَزِعْتُمْ فَأَسَأْتُمُ الْجَزَعَ».
و خداوند، در این مورد حکمی که درباره «مستبدان» و «افراط گران»، جاری میشود (و هر کدام، به سزای اعمال خود در دنیا و آخرت، گرفتار میشوند)؛ «وَ للهِ حُکْمٌ وَاقِعٌ فِی الْمُسْتَأْثِرِ وَ الْجَازِعِ.»
به گفته یکی از ادبای معروف عرب، عادت امام (علیه السلام) این بود که سخنان جامع خویش را، با الفاظ کم و معانی بسیار بیان میفرمود و این سخن در واقع یکی از مصادیق بارز کلامِ جامعِ امام (علیه السلام) است، میفرماید: هم عثمان مرتکب بدی و خطا شد و هم شما. او راه استبداد و حکومت خودسرانه را در پیش گرفت و خویشاوندان نالایقش را بر مسلمانان مسلّط ساخت و بیت المال را در اختیار آنان گذاشت و آنها به غارت بیت المال مشغول شدند. و آنگاه که اعتراضات مسلمانان، از هر سو بلند شد، او گوش به آنها نداد، در نتیجه مردمِ ناراحت و عصبانی به او حملهور شدند و بزرگان صحابه از مهاجران و انصار دست از یاریش برداشته و او را تنها گذاشتند.
از سوی دیگر مخالفان و مهاجمان نیز از حدّ گذراندند و به جای این که او را از حکومت مسلمانان بر کنار سازند و زمام امور را از دست همکاران ظالمش بگیرند، اقدام به ریختن خونش کردند و چنان فتنهای برپا شد که سالیان دراز تاریخ اسلام را تحت تأثیر خود قرار داد و گروه منافقان و آنها که در طمع حکومت بودند به بهانه خون او خونهای زیاد دیگری را ریختند.
بنابراین هر دو گروه راه افراط را پوییدند و به همین دلیل خداوند هر کدام از آنها را مطابق اعمالشان جزا میدهد.
با این که درباره حکومت عثمان و پیامدهای آن سخنان زیادی گفتهاند امّا این کلام امام (علیه السلام) با نهایت اختصار جانِ مطلب را بیان فرموده و داوری عادلانه و دقیقی را ارائه داده است.
ضمناً از این تعبیر استفاده میشود که استبداد – با این که هر گونه باشد بد است – اقسامی دارد که بعضی از بعضی دیگر زشتتر است و استبداد عصر عثمان از آن استبدادهای زشتتر بوده است.
و نیز استفاده میشود که انسان در برابر ناهنجاریهای اجتماعی که قرار میگیرد باید عکس العمل نشان دهد، ولی مراقب باشد که از حد نگذراند؛ چرا که ناهنجاری دیگری میآفریند که دامان جامعه را خواهد گرفت و مردم از گردابی به گرداب دیگر، و از چالهای به چاه میافتند. باید در این گونه حوادث بر اعصاب مسلّط بود و با درایت و تدبیر عمل کرد تا درمان یک بیماری سبب بیماریهای دیگری نگردد، ولی متأسّفانه تاریخ نشان میدهد که همیشه این افراط و تفریطها وجود داشته است.
در ضمن توجه به این نکته لازم است که تعبیر به «جَزَع» که در اصل به معنای «اندوه شدید» است، اندوهی که انسان را از کار بازمی دارد – در اینجا اشاره به ناراحتی شدیدی است که مردم، به خاطر اعمال بیرویه عثمان و اطرافیان او، پیدا کردند و این اندوه، سبب زیاده رویهایی شد که آثار سوء آن تا سالها باقی ماند.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- «علی فاضلی» نایبقهرمان مسابقات قویترین مردان شد
- آخرین وضعیت پروژه ۸۱۰۰ واحدی مسکن ملی
- برگزاری اجتماعات یادگیری معلمان
- تلخ و شیرینهای ۴ ساله خانه ملت!
- دادستان جدید خمین معرفی شد
- حادثه تلخ بمباران شهر اراک در دوران دفاعمقدس
- مسیرهای راهپیمایی روز قدس در استان مرکزی
- مجتمع آب سنگین خنداب را بیشتر بشناسید
- «حسین افضلی» بازرس کل استان مرکزی شد
- تأثیر هوش مصنوعی در تکامل دین
آخرین اخبار
- استان مرکزی در مسیر قطب نوآوری کشور
- تداوم ناپایداری جوی تا پایان هفته جاری
- بازدید استاندار مرکزی از پارک علم و فناوری
- امام حسین (ع) الگوی مقاومت
- سپر حمایتی اقتصاد؛ تعدیل مالیاتها و تمدید مهلتها
- امروز روز آزمون رهبران کشورهای اسلامی است
- غیبت ستاره تیم ملی فرانسه مقابل ایران
- انجام ۸۱۱ مورد بازرسی بهداشتی در محرم
- روشهای ساده برای صرفهجویی در مصرف آب
- دربارۀ قتل عثمان
- مشاهده بیشتر