درباره نویسنده
خطبه 27 نهجالبلاغه؛
بیعتشکنی زبیر

حضرت علی (ع) در حکمت هفتم نهجالبلاغه از بیعتشکنی زبیر گفتهاند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمؤمنین علی (ع) را میخوانیم.
و من کلام له (علیه السلام) یعنی به الزبیر فی حال اقتضت ذلک و یدعوه للدخول فی البیعة ثانیة:
یَزْعُمُ أَنَّهُ قَدْ بَایَعَ بِیَدِهِ وَ لَمْ یُبَایِعْ بِقَلْبِهِ، فَقَدْ أَقَرَّ بِالْبَیْعَةِ وَ ادَّعَی الْوَلِیجَةَ، فَلْیَأْتِ عَلَیْهَا بِأَمْرٍ یُعْرَفُ وَ إِلَا فَلْیَدْخُلْ فِیمَا خَرَجَ مِنْه.
معنی:
سخنی از آن حضرت (ع) مقصودش زبیر است، در حالی که، مقتضی چنین سخنی بود:
میگوید که با دستش بیعت کرده و با دلش بیعت نکرده. دست بیعت فراپیش آورد و مدعی شد که در دل چیز دیگری نهان داشته. اگر در ادعای خود بر حق است، باید دلیل بیاورد
و گرنه، به جمع یاران من که از آنان دوری گزیده است بازگردد.
شرح:
گوشهای از داستان «طلحه و زبیر» و پیمان شکنی آنها را در شرح خطبههای سابق خواندید، آنها با امام به میل و اختیار خود بیعت کردند و حتّی هنگامی که خدمتش رسیدند و اجازه رفتن به «عمره» را خواستند، امام فرمود: شما قصد «عمره» ندارید. سوگند یاد کردند که هدفی جز این ندارند! امام به آنها پیشنهاد کرد که بار دیگر بیعت خود را تجدید کنید، آنها نیز با تعبیرات مؤکّد، بیعت را تجدید کردند. امام به آنها اجازه داد که برای «عمره» بروند، هنگامی که خارج شدند، به حاضران فرمود: «به خدا سوگند آنها را در فتنهای مشاهده خواهید کرد که (جنگ و خونریزی به راه میاندازند و خودشان) در آن کشته میشوند». «زبیر» برای توجیه پیمان شکنی خود بهانهای درست کرد، و آن این که تنها با دستش بیعت کرده و مجبور بوده و با قلب بیعت نکرده است! امام در پاسخ او این خطبه را ایراد فرمود (این نکته قابل توجّه است که بعضی این سخن را به امام «حسن مجتبی(ع)» نسبت دادهاند که به امر پدرش علی(ع) پس از خطبه «عبد اللّه بن زبیر» در روز «جمل» فرمود، ولی بعید به نظر نمیرسد که علی(ع) این سخن را قبلا در پاسخ ادّعاهای «زبیر» بیان فرموده بود و امام حسن(ع) از آن در خطبهاش در روز جمل بهره گیری کرد):
یزعم انّه قد بایع بیده، و لم یبایع بقلبه، فقد اقرّ بالبیعة، و ادّعی الولیجة. فلیأت علیها بامر یعرف، و الّا فلیدخل فیما خرج منه.
عذرهای بدتر از گناه:
با توجّه به آنچه در بالا گفته شد، امام (علیه السلام) این سخن را در پاسخ «زبیر» مطرح فرمود که میخواست برای پیمان شکنی خود توجیهی دست و پا کند؛ زیرا «معاویه» او را تحریک به خروج و سلطه بر «کوفه» و «بصره» کرد و آنها را فریب داد که میخواهد تمام «شام» را در اختیارشان گذارد. (۱) «طلحه و زبیر» به خاطر جاه طلبی که داشتند پیمان مؤکّد خود را با امام شکستند و «زبیر» در توجیه این کار گفت: «من تنها با دست خود بیعت کردم، نه با دل»!
امام در این سخن پاسخ دندان شکنی به او میدهد پاسخی که در تمام محافل حقوقی دنیای دیروز و امروز مورد قبول است و یک اصل اساسی در مسائل قضایی محسوب میشود؛ میفرماید: «او ادّعا میکند که با دست خود بیعت کرد و هرگز با قلبش بیعت ننموده است» (یَزْعُمُ اَنَهُ قَدْ بایَعَ بِیَدِهِ، وَلَمْ یُبایِعُ بِقَلْبِهِ).
سپس میافزاید: «او با این سخنش اقرار به بیعت میکند و ادّعای یک امر باطنی برخلاف ظاهر بیعت دارد» (فَقَدْ اَقَرَّ بِالْبَیْعَةِ، وَ ادَعَی الْوَلیجَةِ(۲) ).
در واقع این سخن او ترکیبی است از اقرار و ادّعا؛ اقرارش مسموع و مقبول است و امّا در مورد ادّعا باید اقامه دلیل کند.
لذا به دنبال آن امام میفرماید: «او باید قرینه قابل قبولی که بر این امر گواهی دهد اقامه کند (و اثبات نماید در شرایطی بوده که از روی اجبار و اکراه، این بیعت انجام شده و قلب او با دست و زبانش هماهنگی نداشته) در غیر این صورت باید دوباره به آنچه از آن خارج شده باز گردد و نسبت به بیعتش وفادار باشد» (فَلْیَأتِ عَلَیْها بِاَمْر یُعْرَفُ، وَ اِلاّ فَلْیَدْخُلْ فیما خَرَجَ مِنْهُ).
بسیاری از مردم دیده بودند که «طلحه» و «زبیر» با میل خود نزد امام آمدند و بیعت کردند؛ آنها جزء نخستین افراد بودند و این امر در مسجد انجام گرفت؛ این بیعت از هر نظر قابل قبول است و اگر کسی میخواهد غیر آن را ادّعا کند باید دلیل محکم و قرینه آشکاری بر ادّعای خود بیاورد. علاوه بر این همه میدانستند که در مورد بیعت با علی (علیه السلام) اکراه و اجباری وجود نداشت؛ گروه اندکی از سرشناسان بیعت نکردند، امام هم مزاحمتی برای آنها ایجاد نکرد. با توجّه به این، ادّعای عدم هماهنگی باطن و ظاهر چیزی نبود که به این سادگی قابل پذیرش باشد. (۳)
همان گونه که گفته شد این یک اصل اساسی در تمام محافل حقوقی و قضایی است که هرکس ظاهراً با میل خود قراردادی را ببندد، باید به آن وفادار باشد و ادّعای اکراه و اجبار و جدایی دل از زبان، و باطن از ظاهر پذیرفته نیست و الاّ هر کس میتواند قرارداد خود را با دیگران به راحتی به هم بزند. خریدار و فروشنده و ازدواج کننده و واقف و… هر وقت قرارداد را به مصلحت خود ندیدند، بگویند ما تنها با زبان یا دست، قرارداد بستیم و قلب ما همراه نبود!
در این صورت به اصطلاح، سنگ روی سنگ بند نمیشود و تمام قراردادهای افراد و دولتها و ملّتها از ارزش و اعتبار سقوط میکند و این چیزی است که هیچ عاقلی نمیپذیرد؛ حتّی به یقین «زبیر» هم این معنا را میدانست ولی برای اغفال عوام که سیل اعتراض را به روی او گشوده بودند که چرا بیعت خود را شکسته؟ تشبّث به این حشیش و توسّل به این دلیل واهی جست.
اینها همه به خاطر آن است که مردم آن زمان مخصوصاً عرب برای بیعت اهمیّت فوق العادهای قائل بودند و شکستن آن را گناه بزرگ و تخلّف غیر قابل قبولی میدانستند.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- «علی فاضلی» نایبقهرمان مسابقات قویترین مردان شد
- آخرین وضعیت پروژه ۸۱۰۰ واحدی مسکن ملی
- برگزاری اجتماعات یادگیری معلمان
- تلخ و شیرینهای ۴ ساله خانه ملت!
- دادستان جدید خمین معرفی شد
- حادثه تلخ بمباران شهر اراک در دوران دفاعمقدس
- مسیرهای راهپیمایی روز قدس در استان مرکزی
- مجتمع آب سنگین خنداب را بیشتر بشناسید
- «حسین افضلی» بازرس کل استان مرکزی شد
- تأثیر هوش مصنوعی در تکامل دین
آخرین اخبار
- همیشه یاور امام خمینی (ره) باشید
- سوره «بقره» آیه ۹۴ تا ۱۰۱
- تکمیل زنجیره آبرسانی به روستاهای «مرزیجران» و «شانق»
- ابهت آمریکا و رژیم صهیونیستی شکسته شد
- فتح تاریخی ایران در نبرد نابرابر
- مقاومت را از مکتب امامحسین (ع) آموختهایم
- عاشورا مکتبی زنده برای همه عصرها است
- مسیر خدمت به مردم باز است
- راه امام حسین (ع)، مسیر عزت امت اسلامی
- روایت اشک و اتحاد در اجتماع عاشورائیان
- مشاهده بیشتر