درباره نویسنده
خطبه 13 نهجالبلاغه؛
گواهی به یکتایی خدا

امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) در حکمت هفتم نهجالبلاغه از گواهی به یکتایی خدا گفتهاند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمومنین علی (ع) را میخوانیم.
أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِیَتِهِ وَ أَسْتَعِینُهُ فَاقَةً إِلَی کِفَایَتِهِ، إِنَّهُ لَا یَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا یَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا یَفْتَقِرُ مَنْ کَفَاهُ فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ. وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا نَتَمَسَّکُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِیلِ مَا یَلْقَانَا، فَإِنَّهَا عَزِیمَةُ الْإِیمَانِ وَ فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَیْطَانِ.
ترجمه:
او را سپاس میگویم و خواستار فزونی نعمت او هستم و بر آستان عزتش سر تسلیم نهادهام و خواهم که مرا از گناه در امان نگه دارد. از او یاری میجویم که نیازمند آنم که نیازم برآورد. هر کس را که او راه بنماید، گمراه نگردد و هر کس را که با او دشمنی ورزد، کس زینهار ندهد، هرکس را که تعهد کند، بیچیز نشود که تعهدش از هر چه به سنجش آید، افزون است و از هر چه اندوختنی است برتر.
و شهادت میدهم که خداوندی جز اللّه، خدای یکتا نیست. یگانه است و بیهیچ شریکی. شهادت میدهم، شهادتی که خلوصش از بوته آزمایش نیکو برآمده باشد و اعتقاد به آن با صفای نیت همراه بود. بدان چنگ در میزنم، همواره تا آن گاه که ما را زنده میدارد و میاندوزیم آن را برای روزهای هولناکی که در پیش داریم. چنین شهادتی نشان عزم جزم ما در ایمان است و سرلوحه نیکوکاری و خشنودی خداوند است و، سبب دورساختن شیطان.
شرح:
این خطبه در واقع دارای پنج فراز است (که در ضمن چهار بخش مورد بحث و بررسی قرار میگیرد): فراز اوّل در باره حمد و ثنای الهی و پناه بردن به فضل و کرم و رحمت او و فراز دوّم در باره شهادت به توحید پروردگار و آثار پر بار ایمان به توحید و فراز سوّم شهادت و گواهی به نبوّت، به اضافه بخش مهمّی از فضایل پیغمبر اکرم(ص) و اوضاع و احوال عصر جاهلیّت و گرفتاریهای عظیم جامعه اسلامی در آن زمان و اشاره به زحماتی که پیامبر اسلام برای دگرگون ساختن این وضع تحمّل فرمود و بالاخره در فراز چهارم اشارات پر معنایی در باره موقعیّت اهل بیت و عظمت مقام آنها و لزوم پناه بردن مردم در مشکلات دینی به آنان آمده است.
در فراز پنجم همین معنی را به شکل دیگری ادامه میدهد و مردم را از مقایسه کردن آل محمد با دیگران بر حذر میدارد و با بیان این که هیچ یک از افراد این امّت همتای آنان نیست امتیازات آنان را بر میشمرد و از بازگشت حق به اهلش اظهار رضایت و خشنودی میکند.
شرایط و زمان صدور این خطبه:
همان گونه که در آغاز خطبه خواندیم مرحوم سیّد رضی تصریح میکند که این خطبه بعد از بازگشت امام(ع) از صفّین ایراد شده است. حال و هوای خطبه نیز تناسب با این معنی دارد زیرا شرح احوال مردم در عصر جاهلیّت، بازگو کننده این حقیقت است که از تکرار جاهلیّت دوّم بر حذر باشند و اجازه ندهند بازماندگان عصر جاهلیّت که عمدتا لشکر شام را در میدان صفّین تشکیل میدادند، در رسیدن به نیّات سوء خود موفّق شوند. و نیز تأکید میکند که دست به دامان اهل بیت پیامبر بزنند تا از خطراتی که اسلام را در آن زمان تهدید میکرد رهایی یابند، چرا که خود پیامبر بارها فرمود: من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگار میگذارم که اگر به آنها تمسّک جویید هرگز گمراه نخواهید شد: «قرآن و اهل بیت».
از این جا روشن میشود که آنچه ابن ابی الحدید در یک داوری عجولانه در باره زمان صدور خطبه گفته است، صحیح به نظر نمیرسد. او میگوید حال و هوای آخر خطبه متناسب با زمان بازگشت از صفّین نیست چرا که آن زمان بر اثر حادثه حکمیّت و نیرنگ عمرو بن عاص و تقویت معاویه و مشکلات دیگری که در لشکر آن حضرت ظاهر گشت مناسب چنین سخنی نبود، بلکه تناسبی با آغاز خلافت آن حضرت دارد و اگر سیّد رضی زمان صدور آن را بعد از بازگشت از صفّین دانسته، اشتباهی از او نیست، او آنچه را در کلمات پیشینیان یافته، بازگو کرده است و چه بسا اشتباه از سابقین باشد. به گفته بعضی از دانشمندان این سخن را در باره کسی باید گفت که کوه علم و دریای وقار و اسطوره مقاومت و جهاد نباشد.
شخصی با سعه صدر علی(ع) هرگز در برابر چنین حادثهای خودش را نمیبازد و روح بلند و فکر گسترده او اجازه نمیدهد که پریشان حال و مضطرب و مشوّش گردد، بلکه به عکس، همان گونه که گفتیم این خطبه به مردم هشدار میدهد که تسلیم تبلیغات مسموم و تلاشهای شیطانی حاکمان شام نشوند و از بازگشت به عصر جاهلیّت بپرهیزند و آن گونه که حق به اهلش باز گشته، دست از آن بر ندارند و محکم، تا آخر بایستند.
این که ابن ابی الحدید معتقد است پیروزی در این میدان از آن معاویه بود و با جمله: «الآن اذ رجع الحقّ الی اهله، اکنون حق به اهلش بازگشته» تناسبی ندارد صحیح به نظر نمیرسد، زیرا:
اوّلا: معاویه هرگز در این میدان پیروز نشد، تنها از یک شکست قطعی بر اثر نیرنگ عمرو بن عاص نجات یافت و علی(ع) همچنان حق را در اهلش (خودش و اهل بیت) میبیند و به مردم هشدار میدهد، مراقب باشند که حق از اهلش گرفته نشود.
ثانیا: داستان حکمیّت و داوری زشت و ظالمانه عمرو بن عاص- بر خلاف آنچه بسیاری فکر میکنند- به هنگام حضور امام در صفّین واقع نشد بلکه چند ماه بعد از آن صورت گرفت و جالب این که خود ابن ابی الحدید در جای دیگر به این معنی تصریح کرده است. بنا بر این اگر ابن ابی الحدید میخواهد جمله اخیر خطبه را دلیل بر این بگیرد که این خطبه بعد از جنگ صفّین نبوده، دلیل نادرست و شاهد باطلی است.
اصل اساسی در اسلام
این خطبه مانند بسیاری از خطبههای نهج البلاغه با حمد و ستایش پروردگار آغاز میشود ولی در این جا انگیزههای سه گانهای برای حمد و ستایش الهی بیان شده است: نخست تقاضای افزایش و تکمیل نعمتهای الهی و دیگر اظهار تسلیم در مقابل قدرت و عزّت او و سوّم تقاضای حفظ و نگهداری از معاصی به برکت الطاف او میباشد؛ میفرماید: «حمد و ستایش میکنم او را به خاطر جلب اتمام نعمتش و اظهار تسلیم در برابر عزّتش و تقاضای حفظ و نگهداری از معصیت و نافرمانیش» (اَحْمَدُهُ اسْتِتْماماً(۱) لِنِعْمَتِهِ وَاسْتسْلاماً (۲) لِعِزَتِهِ وَاسْتِعْصاماً (۳) مِنْ مَعْصیَتِهِ).
باید توجّه داشت که مفهوم حمد چیزی بیشتر از شکر است و به تعبیری دیگر شکر آمیخته با ستایش است و این از یکسو سبب فزونی نعمتهای الهی میشود همان طور که میفرماید: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَزیدَنَکُمْ» (۴) و از سوی دیگر انجام وظیفه عبودیّت و بندگی است و آن همان تسلیم در برابر عزّت پروردگار است و از سوی سوّم موجب جلب عنایات و الطاف و امدادهای حق، برای حفظ از گناهان است.
بعد از حمد به سراغ استعانت از پروردگار میرود و دلیل آن را نیز بیان میفرماید، میگوید: «از او یاری میجویم چرا که نیازمند به کمک و کفایت او هستم» (وَاَسْتَعینُهُ فاقةً اِلی کِفایَتِهِ).
آری هنگامی که بنده آگاه خود را سرتاپا نیازمند به آن ذات بینیاز و صاحب کمال مطلق میبیند، دست استعانت به دامان لطفش میزند و در همه چیز و در همه حال از او یاری میطلبد.
سپس به دلیل دیگری برای این یاری جستن اشاره کرده، میافزاید: «چرا که آن کس را که او هدایت فرماید هرگز گمراه نمیشود و آن کس را که خدا او را دشمن دارد هرگز نجات و رهایی نمییابد و هر کس را کفایت کند هرگز نیازمند نخواهد شد» (اِنّهُ لایَضِلُ مَنْ هَداهُ وَلا یَئِلُ(۵) مَنْ عاداهُ وَلا یَفْتَقِرُ مَنْ کَفاهُ).
آری قدرتش آن چنان است که هیچ کس را یارای مقابله با آن نیست و علمش چنان است که هیچ خطایی در آن راه ندارد.
این احتمال نیز وجود دارد که این جملههای سه گانه دلیل دیگری برای حمد و هم دلیل برای استعانت باشد.
در پایان این کلام باز به دلیل و نکته دیگری برای حمد پروردگار اشاره میفرماید، میگوید: «چرا که ستایش او در ترازوی سنجش، از همه چیز سنگینتر و برای ذخیره کردن از هر گنجی برتر است» (فَاِنَهُ اَرْجَحُ ما وُزِنَ وَ اَفْضَلُ ما خُزِنَ).
در واقع فواید و آثاری که در جملههای قبل آمده، مربوط به این جهان است و آنچه در دو جمله اخیر آمده، مربوط به جهان دیگر و ذخیره یوم المعاد است و به این ترتیب حمد پروردگار مایه نجات در دنیا و آخرت است و چه زیباست که در این جملههای کوتاه تمام ابعاد و نکات را در کوتاهترین عبارت بیان فرموده است. بیجهت نیست که ابن ابی الحدید هنگامی که به شرح این خطبه میرسد و از کنایات و تعبیرات لطیف و بدیع آن سرمست میگردد، میگوید «فَسُبحانَ مَنْ خَصَّهُ بِالْفَضائِلِ الَّتی لاتَنْتَهی اَلْسِنَةُ الْفُقَهاءِ اِلی وَصْفِها وَ جَعَلَهُ اَمامَ کُلِّ ذی عِلْم وَ قُدْوَةَ کُلِّ صاحِبِ خَصِیَةِ؛ منزه است خدایی که علی (علیه السلام) را به فضایلی مخصوص کرد که زبان فصیحان توان وصف آن را ندارد و او را بر هر عالمی مقدّم داشت و پیشوا و اسوه هر صاحب فضیلتی کرد».
سپس به سراغ ریشه تمام نیکیها و پاکیها و فضایل و افتخارات یعنی شهادت به توحید میرود و میفرماید: «من گواهی میدهم که جز خداوند معبودی نیست، یگانه و بیشریک است» (وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِله اِلاّ الله وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ).
پناه گرفتن، در سایه توحید هم به خاطر آن است که ریشه تمام عقاید و افکار پاک و اعمال صالح است و هم به خاطر این که کسانی که مدعی الوهیت آن حضرت بودند به نادرستی اعتقاد خود پی ببرند.
سپس میافزاید: «(این شهادت و گواهی من به حقیقت توحید یک شهادت ساده نیست بلکه شهادتی است که خلوص آن آزموده شده و عصاره و جوهره آن را در عمق عقیده خود، جای دادهام (نه تنها زبان من که تمام ذرّات وجودم و اعماق روح و جانم به آن گواهی میدهم)» (شَهادَةً مُمْتَحَناً(۶) اِخْلاصُها، مُعْتَقَداً مُصاصُها (۷) ).
نه یک شهادت و گواهی زودگذر بلکه «شهادتی که تا خداوند ما را زنده دارد به آن پایبندیم و آن را برای صحنههای هولناکی که در پیش داریم ذخیره کردهایم» (نَتَمَسَّکُ بِها اَبَداً ما اَبْقانا، وَ نَدَخِرُها لاَهاویلِ(۸) ما یَلْقانا).
امام (علیه السلام) در این گفتار عمق ایمان و وفاداری خود را به حقیقت توحید در تمام ابعاد و همه صحنههای زندگی اعلام میدارد و هر کس تاریخ زندگی آن بزرگوار را مطالعه کند، این حقیقت را به روشنی در تمام زندگی آن حضرت میبیند که لحظهای به شرک آلوده نشد و در برابر هیچ بتی سجده نکرد و همیشه در سایه توحید گام برمی داشت و از هر گونه شرک خفیّ و جلیّ بیزار بود.
سپس دلایل چهارگانهای برای تمسّک جستن به این اصل اصیل ذکر میفرماید، میگوید: «زیرا شهادت به توحید پایه اصلی ایمان و ریشه و قوام آن است و همچنین سرچشمه همه نیکیها و سبب جلب خشنودی خداوند و موجب طرد و دوری شیطان است» (فَاِنَّها عَزیمةُ الایمانِ، وَ فاتِحَةُ الاِحْسانِ، وَ مَرْضاةُ الرَّحمنِ، وَ مَدْحَرَةُ(۹) الشَیْطانِ).
چنانچه در بحث نکات خواهد آمد خواهیم دید که هیچ یک از مراتب ایمان به اصول دین، بدون توحید، اساسی ندارد و نیز تمام نیکیها و اعمال صالح از حقیقت توحید سرچشمه میگیرد و به همین دلیل سبب خشنودی خدا و دوری شیطان است چرا که مهمترین ابزار شیطان شرک است – خواه به صورت جلیّ و آشکار باشد و یا مخفی و پنهان.
بعضی از مفسّران نهج البلاغه تعبیر به «فاتحة الاحسان» را اشاره به پاداشهای نیک الهی دانستهاند که سرآغازش توحید است ولی تفسیری که در بالا گفته شد صحیحتر به نظر میرسد.
نکته ها:
۱– توحید ریشه همه نیکیها:
معمولا شهادت به یگانگی پروردگار به عنوان یکی از اصول قطعی اعتقادی شمرده میشود در برابر اصول دیگر؛ ولی این در واقع یک برداشت ساده از این اصل مهم اسلامی است. دقّت بیشتر در منابع اسلامی و همچنین تحلیلهای عقلی نشان میدهد که توحید، اصلی است که در تمام اصول و فروع جریان دارد و به تعبیر دیگر تمام اصول و فروع اسلام تبلوری از توحید است نه تنها در مباحث اعتقادی و عبادی که در مسائل اجتماعی و سیاسی و اخلاقی، روح توحید حاکم و جاری است.
یگانگی خداوند چه در جهت ذات و صفت و چه در جهت افعال و عبودیّت امری است روشن و مسلّم، ولی در مورد نبوّت انبیا نیز به مقتضای «لا نُفَرِقُ بَیْنَ اَحَد مِنْ رُسُلِهِ» (۱۰) در میان رسولان و انبیای او جدایی نمیافکنیم و معتقدیم همه، داعیان یک مکتب و منادیان یک برنامه بودند هر چند با گذشت زمان و پیشرفت جوامع انسانی پارهای از احکام و برنامهها به شکل تازهای مطرح شده است.
در امر معاد به مقتضای «وَکُلُهُمْ آتیهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَرْداً» (۱۱) همه در یک روز، تک و تنها و در یک دادگاه، حضور مییابند و با یک معیار درباره آنها داوری میشود و هر کدام به تناسب اعمالشان پاداش و کیفر میبینند.
جوامع انسانی به یک ریشه باز میگردند و اصولی که حاکم بر آن است بلکه اصولی که بر تمام عالم هستی حاکم است اصول ثابت و معیّنی است درست است که قوانین الهی در ادیان آسمانی از نظر شاخ و برگ تا حدّی متفاوت بوده، ولی ریشههای آن در همه جا یکی است و به همین دلیل ما معتقدیم که انبیا به سوی جامعه واحد جهانی دعوت میکردهاند و سرانجام نیز تمام جهان در زیر چتر حکومت عدل واحدی قرار خواهد گرفت.
در مسائل اخلاقی، چه کسی است که نداند: فضایل اخلاقی از توحید، و رذایل، از شرک سرچشمه میگیرد. افراد ریاکار گرفتار شرکند همان گونه که حسودان و بخیلان و حریصان و متکبّران گرفتارند. کسی که توحید افعالی خدا را در اعماق جانش پذیرا گشته و عزّت و ذلّت و روزی و حیات و پیروزی و موفقیّت را به دست توانای او میداند دلیلی ندارد که راه ریا و حرص و بخل و حسادت را پیش گیرد.
کوتاه سخن این که توحید همچون یک دانه درشت تسبیح در مقابل بقیّه دانهها نیست بلکه همچون ریسمانی است که تمام دانهها را به هم میپیوندد.
این جاست که عمق کلام مولا در جملههای بالا روشنتر میشود چرا که توحید را پایه اصلی ایمان و سرآغاز همه نیکیها و موجب خشنودی خدا و عامل طرد و دوری شیطان میشمرد و اگر آفتاب توحید بر صفحه جان و جسم و جامعه انسانی بیفتد و همه چیز در پرتو توحید روشن شود وضع و شکل دیگری به خود خواهد گرفت.
اگر میبینیم مولای متّقیان علی (علیه السلام) که خود روح توحید است بارها و بارها در خطبههای نهج البلاغه توحید و شهادت به یگانگی خدا را تکرار میکند و از این طریق به همه پیروان مکتبش درس توحید تعلیم میدهد به خاطر این است که این شعله جاودانی را در دلها زنده نگهدارد و سرزمین جانها را با این آب حیات آبیاری کند تا بذرهای نیکی و پاکی در وجودشان به ثمر بنشیند و در پرتو توحید رنگ الهی و صبغة الله را پذیرا شوند.
بیشک شهادت به رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و توجّه به مأموریتهای او و کتاب آسمانیش بهترین زمینه ساز پیشرفت حقیقت توحید در اعماق وجود انسانهاست.
۲– درخشش توحید خالص در زندگی امیرمؤمنان (علیه السلام):
علی (علیه السلام) پیش از آن که دیگران را به سوی این حقیقت بزرگ (توحید) دعوت کند خود مظهر تمام عیار آن بود. در تمام عمرش لحظهای برای بت سجده نکرد و گرد و غبار شرک بر دامان پاکش ننشست. هر گامی برمی داشت برای خدا و هر حرکتی میکرد برای جلب رضای او بود. از آغاز عمرش تا پایان عمر پیامبر (صلی الله علیه وآله) همه جا در خدمتش بود و از جان و دل میکوشید.
داستان معروف پیکار او با «عمروبن عبدود» در آن هنگام که عمرو، بر زمین افتاده بود و حضرت میخواست کار او را یکسره کند معروف است؛ آری سپاهیان اسلام با کمال تعجّب دیدند که در این لحظه حسّاس، علی (علیه السلام) توقّف کرد (و شاید برخاست و کمی راه رفت) سپس برگشت و کار عمرو را یکسره کرد. هنگامی که از علّت این ماجرا پرسیدند، فرمود: «قَدْ کانَ شَتَمَ اُمّی وَ نَفَلَ فی وَجْهی فَخَشِیتُ اَنْ اَضْرِبَهُ لِحَظِّ نَفْسی فَتَرَکْتُهُ حَتّی سَکَنَ ما بیثُمَ قَتَلْتُهُ فِی اللهِ؛ او به مادرم دشنام داد و آب دهان بر صورتم افکند من ترسیدم اگر آخرین ضربه را بر او وارد کنم به خاطر هوای نفس باشد او را رها کردم تا خشم من فرونشست سپس برای خدا او را به قتل رساندم». (۱۲)
هنگامی که بعضی از یارانش پیشنهاد شرک آلودی به او کردند که برای تقویت پایههای حکومتت در بیت المال مسلمین تبعیض روا دار و سرشناسان و سردمداران را از بیت المال سیر نما، فرمود: «اَتَأْمُرُونّی اَنْ اطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فیمَنْ وُلَّیتُ عَلَیْهِ وَ اللهِ لا اَطُورُ بِهِ ما سَمَرَ سَمیر وَ ما اَمَّ نَجْم فِی السَماءِ نَجْماً؛ آیا به من پیشنهاد میکنید که برای پیروزی خود از جور و ستم در حقّ کسانی که بر آنها حکومت میکنم استمداد جویم؟ به خدا سوگند تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پی هم طلوع و غروب میکنند دست به چنین کاری نمیزنم»! (۱۳)
هنگامی که به نماز میایستاد آن چنان غرق صفات جمال و جلال خدا میشد که جز او نمیدید و به غیر او نمیاندیشید آن گونه که در حدیث معروف آمده است که در پای مبارکش پیکان تیری در غزوه احد فرو نشست که بیرون آورن آن در حال عادی مشکل بود؛ رسول خدا دستور داد که در حال نماز از پایش بیرون بیاورند (چنین کردند ولی) بعد از پایان نماز فرمود: من متوجّه بیرون آوردن تیر در حال نماز نشدم (۱۴) و از این گونه جلوههای توحید در زندگی مولا فراوان است.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- رژه مشترک نیروهای مسلح در اراک
- بانوی اراکی نایب قهرمان جهان شد
- جشنواره باغ گلهای لاله در اراک
- موافقت اولیه برای حمایت از پروژه 8112 واحدی
- گشایش باغ گلهای لاله در اراک
- مجتمع آب سنگین خنداب را بیشتر بشناسید
- «آوینی» روایتگر حقیقت جاودانه
- سعدی بزرگترین پیامآوران صلح
- پیشرفت ایران در فناوری هستهای چشمگیر است
- بارش باران شبانگاهی در اراک
- تحقق رشد اقتصادی با همکاری جهادی محقق میشود
- تخریب بقیع جنایتی نابخشودنی از سوی وهابیت است
- قاچاق کالا؛ چالشی برای اقتصاد و امنیت
- پروژه تبدیل ایران به هاب ترانزیتی در ۱۴۰۴
- یک خبر موثق از عمان
- هشدار باد و رعد و برق
- حق برادری را ادا کنید
- فرماندار تفرش معرفی شد
- تجمع دانشجویان در حمایت از مردم غزه
- مسائل کشور را به گفتگوها گره نزنیم
آخرین اخبار
- کرامات رضوی؛ تجلی قدرت الهی
- وزنهبردار ایران نایب قهرمان جهان شد
- بارش باران و تگرگ در ۲۲ استان
- آمریکا از جاده دیپلماسی منحرف شده است
- جشن دختران «مثل ستاره» در اراک برگزار میشود
- بزرگداشت مقام معلم در فراهان
- گواهی به یکتایی خدا
- انتظار 2 ساله برای دریافت تسهیلات مشاغل خانگی
- سلاحم را بر دست بگیرید
- سوره «مدثر» آیه 1 تا ۱۷
- کشف ۹۲ میلیارد ریال کالای قاچاق در ساوه
- زنگ «سپاس معلم» در ساوه به صدا درآمد
- تشکیل انجمن خیرین توسعه کتابخانهها در استان مرکزی
- مراسم بزرگداشت شهید «رئیسی» در اراک برگزار میشود
- ثبت اقدامات شهید رئیسی بهعنوان سرمایه ملی
- ۹۷ روستای مرکزی از طرح آبرسانی برخودار میشوند
- مولدسازی داراییها کلید توسعه متوازن استان مرکزی است
- اجرای ۱۳۵ برنامه توسط بسیج سازندگی در مرکزی
- بهرهگیری از برنامه هفتم برای پیشرفت استان مرکزی
- زنگ سپاس معلم در اراک نواخته شد
- معلم محور توسعه علمی و فرهنگی جامعه است
- شکست سیاستهای رژیم صهیونیستی در غزه
- معلمان ستون استوار پیشرفت و آگاهی بشر هستند
- تصفیهخانه فاضلاب کشتارگاه اراک آماده بهرهبرداری
- دعوت 4 هندبالیست مرکزی به اردوی تیم ملی
- برخورد قطار با عابر پیاده در اراک
- فلسفۀ حجّ
- آموزههای امام رضا (ع) چراغ هدایت زندگی است
- نماز را در اول وقت بخوانید
- سوره «قلم» آیه ۱ تا ۱۵
- مشاهده بیشتر